روزها از پی هم در گذرند و غبار نسیان و فراموشی همه چیز را در خود خواهد بلعید الا تو ، مگر تویی که در کوران حادثه ها چون سرو ایستادی و بد اندیشان در حسرت یک لحظه تردید و ناله ی پشیمانی تو ماندند. تویی که گره بر چادر سیاهت زدی آنگونه که خود بتوانی خورشیدت را به خاک بسپاری. تویی که سر بر سجده بردی و از تقدیم اسماعیل هایت شکرانه به پا داشتی. مادرانه لالایی ایثار خواندی و کودکت را به مهر حسین فاطمه (ع)آنگونه پروراندی که جز سر باختن برای مکتب رسول الله(ص) ،هیچ بر سر شوریده نیاندازد.
گهواره ی همه ایثار ها، دامان پر مهر تو بود و تو نجوای نخست حماسه را در گوش اساطیر عالم خواندی. شانه های تو، محمل پرواز کودکی بود که کمی بعدتر، رایت سرافرازی یک ملت شد و نام تو، نام همه ی مادران پاکباخته عالم است. نامی که از مدینه آموختی نامی که برای همیشه شکوه فاطمی و خروش زینبی ات را در تارک تاریخ ثبت خواهد کرد.
هوالفاطر:
به مادرم زهرا:
مادرم سلام من که میدانم نامه را میخوانی آخر نامه از یک دل شکسته درآمده
مادرم حال و هوای این روزهای شهرما دیدنیس هر کس به دنبال تهیه وسایل عید
مادرم دغدغه مردم گرانی پسته و مد جدید لباس های بهاری و تعطیلات هوای کدام شهر بهتر است و...
مادرم به نظر تو امسال عید چگونه است؟؟؟
میگویندسال خوش یمنی است
مادرم راستی فاطمیه چندم است؟؟
میگویند چهارم عید است اشکال ندارد تا چهارم عید شادی ها ودید و بازدید هایمان را میکنیم بعد شما...
اصلا میگویند روایت اول معتبر نیس روایت دوم هم که بعد عید پس خیالمان راحت شد
مادرم خاک بر دهان من که نمیدانم چه میگویم
آخر مگرمادر مرده عید دارد؟
مادر این مردمان مارا نمیفهمند به ما میگویند شما افراطی هستید میگویند یعنی چیه
محرم عزا صفر عزا فاطمیه عزا رمضان عزا
مادرم از ماهم انتظار نداشته باش ماهم حرفی بیش نیستیم
اگر ما عزادار بودیم این وضعمان نبود این همه گناه این همه....
ولی مادرم ما پسران و دختران تو هستیم اینروزها که همه در تکاپوی شادی هستند
ما در غم شما عزاداریم لباس های عید ما پیراهن های مشکی و شال های عزایی است که
محرم برای پسرشما و حال برای شما بر تن میکنیم
مادرم امسال عید ما با صورت های زخمی خود به مردم اعتقاد خودرا نشان میدهیم که:
مادر مرده عید ندارد ..
همسرش آمد؛ آرام عرقش را جمع می کرد .از خواب پرید.
-ام سلمه چکار میکنی؟
- خیلی خوشبویی.می خواهم عطرت را داشته باشم وقاطی عطر هایم کنم !
...
" پیامبر من " فرموده بود:اگر کسی می خواهد، بوی مرا بشنود، گل سرخ یا محمدی ببوید.1
...
هرچند عرقش خوشبو بود ، اما عجیب اهل عطر بود .اگر از جایی عبور میکرد ، قبل از اینکه ببینندش ، میشناختندش2
...
آنقدر عطر برایش مهم بود که بیشتر از خورد و خوراک، هزینه اش می کرد.3
........
مشک را خیلی دوست داشت .بهترین هدیه اش عطر بود ؛ هم میداد وهم میگرفت.
در روز جمعه هم خیلی سفارش عطر میکرد .جبریل گفته بود.4
…
عباسم هست
... 5/7/91 - تازه آوردنش . یه سه چهار روزی می شه . یکی از پیرمردای سالن شماره 3 تازه فوت کرده و جاش خالی شده . تخت و کمد اونو دادن بهش . روز اول که با مسئول سالن ها اومد تو سالن ، من کنار یکی از تختا وایساده بودم . فهمیدم مهمون جدیدمونه . گفتم برم باهاش یه حال و احوالی بکنم، ببینم از این پیرمردای اخمو وبدخلقه یا از اون شیطوناس که دست چند تا جوونو از پشت می بنده !