خون حسین(ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا، راه قبله را
مینمایاند... اگر نبود خون حسین، جوشیدن سرد میشد و دیگر در آفاق
جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمیماند... حسین سرچشمه خورشید است... و
بدان که سینه تو نیز آسمان لایتناهی است با قلبی که در آن خورشید میجوشد،
و گوش کن که چه خوش ترنْمی دارد در تپیدن: «حسین، حسین، حسین...» آن شراب
طهور که شنیدهای بهشتیان را میخورانند، میکدهاش کربلاست و خراباتیانش
این مستاناند، که این چنین بیسر و دست و پا افتادهاند... آن شراب طهور
را که شنیدهای تنها به تشنگان راز مینوشانند. ساقیاش حسین است: حسین از
دست یار مینوشد و ما از دست حسین. عالم همه در طواف عشق است و دایرهدار
این طواف، حسین است: اینجا در کربلا، در سرچشمه جاذبهای که عالم را بر
محور عشق نظام داده است. شیطان اکنون درگیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه
عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست میخورد: از خون
عاشق، خون شهید.
ما همه افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردهایم. ما ایثار را
دیدیم که چگونه تمثّل مییابد، عشق را هم، امید را هم شجاعت را هم و...
همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدهاند، ما به چشم دیدیم...
آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سر دار نیافتند، ما در شبهای عملیات
آزمودیم. ما عرش را دیدیم،
پندار ما این است که ما ماندهایم و شهدا رفتهاند، اما حقیقت آن است که
زمان ما را با خود برده است و شهدا ماندهاند... تو بگو کیست که زندهتر
است. شهید سید عبدالرضا موسوی یا من و تو؟ کیست که زندهتر است؟ تو بگو که
آیا این تصاویر واقعیترند یا روزهایی که من و تو واماندگان از قافله عشق
یکی پس از دیگری میگذرانیم؟
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست، اما پرندة
عشق تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند... راز خون را جز شهدا در
نمییابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای
محبوب، شیرینتر است و نگو شیرینتر، بگو بسیار شیرینتر است. راز خون در
آنجاست که همه حیات به خون وابسته است.
شهادت جانمایة انقلاب اسلامی است و قوام و حیات نهضت ما در خون شهید است.
رمز آنکه سیدالشهدا(ع) را خون خدا میخوانند، در همین جاست...
اینها فرزندان قرن پانزدهم هجری قمری هستند؛ هم آنان که کرة زمین
قرنهاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و
عصر ظلمت و بیخبری جاهلیت ثانی را به پایان برسانند.
عصر بعثت دیگرباره انسان آغاز شده است و اینان، این رزمندگان، منادیان
انسان تازهای هستند که متولد خواهد شد: انسانی که خداوند توبهاش را
پذیرفته و بار دیگر او را برگزیده است... بگذار آمریکا با مانورهای «ستاره
دریایی» و «جنگ ستارهها» خوش باشد؛ دریا، دل مطمئن این بچههاست و
ستارهها نور از ایمان این بچه مسجدیها میگیرند.
صحرای کربلا به وسعت تاریخ است و کار به یک «یالیتنی کنت معکم» ختم
نمیشود. اگر مرد میدان صداقتی، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ
انسی اینگونه است یا خیر!... آنان را که از مرگ میترسند از کربلا
میرانند... و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند تا در مقتل کربلای
عشق آسانتر بریده شوند؟ و مگر نه آنکه از پسر آدم عهدی ازلی ستاندهاند
که حسین را از سر خویش بیشتر دوست داشته باشند؟
هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند. اگر چه خواندن
داستان را سودی نیست، اگر دل کربلایی نباشد. از باب استعاره نیست اگر
عاشورا را قلب تاریخ گفتهاند. زمان هر سال در محرم تجدید میشود و حیات
انسان هر بار در سیدالشهدا(ع) حُب حسین(ع) سرّالاسرار شهداست.
فاین تذهبون؟ اگر صراط مستقیم میجویی بیا، از
این مستقیمتر راهی وجود ندارد: حُبّ حسین(ع). آری کربلا از زمان و مکان
بیرون است و اگر تو میخواهی که به کربلا برسی، باید از خود و بستگیهایت
از سنگینیها و ماندنها گذر کنی... از عاشورای سال 61 هجری قمری، دیگر
زمان از عاشورا نگذشته است و همة روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو
میگردد تا ببیند که چون صدای هَل مِن ناصرِ امام عشق برخیزد، چه
میکنیم؟... شریان قیام ما نیز به قلب عاشورا میرسد و این چنین ما هرگز
از جنگ خسته نخواهیم شد... آماده باشید که وقت رفتن است. هر شهید کربلایی
دارد... و کربلا را تو مپندار که شهری است میان شهرها و نامی است در میان
نامها، نه! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین(ع) راهی به
سوی حقیقتی نیست... هر شهید کربلایی دارد... و برای ما کربلا پیش از آنکه
یک شهر باشد یک افق است. یک منظر معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان
فتح کردهایم، نه یک بار، نه دوبار، به تعداد شهدایمان... هر شهید کربلایی
دارد که خاک آن کربلا تشنة خون اوست و زمان، انتظار میکشد تا پای آن شهید
بدان کربلا رسد و آنگاه... خون شهید جاذبة خاک را خواهد شکست و ظلمت را
خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را به آن سفری خواهد برد که
برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد... سر مبارک امام عشق بر
بالای نی، رمزی است بین خدا و عشاق... یعنی این است بهای دیدار... .
شهید سید مرتضی آوینی