{ واقعا بیزارم ها }
بیزارم از آندسته آدم هایی که برچسب حزب اللهی به خود زده اند ، ژست بصیرت گرفته اند و خود را عمارِ رهبر می پندارند اما وقتی قرار باشد سکاندار نظام اسلامی را به جهانیان معرفی کنند ، همانند یک مارک تجاری و یا مُدل به 4 تا عکس از انگشتر ، چفیه ، لبخند و یا گریه ی امام خامنه ای بسنده می کنند .و این یعنی در خانه ات باشی اما غریب و بی یاور
{ عدم شناخت => غربت }
می دانم دلیل این غربت چیست .
دلیلش عدم شناخت است .
دشمن تلاش می کند تا با شبهات خود ، نگذارد که حتی دوستداران رهبری ، نسبت به وی شناخت پیدا کنند .
چرا که اگر شناخت پیدا کنند و بدانند که ” الخامنه ای و ما ادرئک مَن الخامنه ای ” برایش سر خواهند داد .
دشمن می خواهد سر دادن برای این رهبر ، در حد همان شعار بماند .
{ امام خمینی ؟ }
امام خمینی را می شناسی ؟
خب احتمالا می شناسی دیگر !
حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی را چطور ؟
عارفی که به قول یکی از اساتید ، آقای نخودکی انگشت کوچک او بود ؟
می دانی آقای مجتهدی درباره ی آن امام خمینی چه گفت :
گفت :
امام خمینی در توحید دستش به نقطه ای رسیده است که دست احدی از اولیاء الله نرسیده است .
معنی این حرف ، به دهن من خیلی بزرگ است .
اهلش می دانند که شیخ جعفر آقا چه گفته است و امام خمینی که بوده است .
{ یک دنیا یک خامنه ای / نعمت خدا }
حالا همین امام خمینی با آن همه عظمت که تربیت شده ی دست بزرگواری چون مرحوم آیت الله شاه آبادی برای قیامی بزرگ بود ، ببینید در وصف این سید غریب و مظلوم چه می گوید و امام خامنه ای امروز ما را ، چطور وصف می کند :
شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقاى خامنه اى پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنید. ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم، و در آن زمانى که اوّل نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پیامها تشریف مى بردند، و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده .. صحیفه امام، ج17، ص: 273
.
نورآسمان