سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اوایل آذر ماه 65 بود
از اموزشی غواصی گردان یاسین اومده بودیم اهواز برای مرخصی یه روزه .
رفتیم تو شهر برا تلفن و خرید و اینا
با علی شیبانی بودیم و حسن دیزجی و ناصر ازادفر
سه تاشون شهید شدن

برگشتیم قرار گاه که بریم برای خرمشهر ادامه اموزش
تو قرارگاه شهید وزین وارد اردوگاه که شدیم هیچکی هنوز نیومده بود
فقط دیدیم علی محمد زاده زود اومده و تنهایی وسط اسایشگاه روی موکتا خوابه خوابه

شیطنتمون گل کرد . ناصر ازادفر خطش خوب بود . رفتیم یه تیکه مقوا برداشتیم و نوشتیم شهید محمد زاده و همونجور که خواب بود بستیم به دکمه پیرهنش
بعدم من یه عکس حجله ای گرفتم
بعد یواشکی مقوا رو برداشتیم و خیلی طبیعی بیدارش کردیم

گفتم دفعه دیگه که اومدیم عکسو میدیم ظاهر کنن می ریم فردوس خونشون اذیتش می کنیم .....................

ده روز بعد وسط اموزش علی تو گردابای کارون گیر کرد و رفت زیر اب
هر چی دنبالش گشتیم نبود

بعد چن دقیقه دیدیم اومد روی اب یه لبخند زد و دستی برای ما تکون داد و رفت
دو روز بعد جنازه اش رو که به پل مارد گیر کرده بود پیدا کردیم و عکسه برامون شد حسرت ..................

وبلاگ شخصی حجت الاسلام انجوی



تمامی حقوق مادی و معنوی " یاد یاران " برای " رحیمی " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم