سفارش تبلیغ
صبا ویژن

"مطهری" و چند پرسش از روحانیت2

یشان می‌گوید: "هر گونه تجدید نظر مبنى بر جایگزین ساختن یک فرهنگ دیگر به جاى فرهنگ اصیل هزار و سیصد ساله اسلامى، خیانت به اسلام و مسلمین است و نتیجه‏اى جز کشاندن امت اسلامى به دامن فرهنگ و تفکر بیگانه شرقى یا غربى، چپ یا راست ندارد. خوشبختانه تحولات جدید و پیشرفتهاى علوم جدید ضمن این که مسئولیت‌ها را دشوارتر و سنگین‏تر کرده، فرصت‌هاى بسیار مناسبى نیز به وجود آورده و اصالت فرهنگ اسلامى را روشن‏تر و زمینه شکوفایى آن را فراهم‏تر کرده است. حوزه‏هاى علمیه ما اگر از محدودیت‌هاى مصنوعى که خود براى خود به وجود آورده‏اند، خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانى جدید به احیاى فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگى تکامل و پیشروى دارد) مى‏توانند از این انزواى حقارت‏آمیز علمى خارج شوند و کالاهاى فرهنگى خود را در زمینه‏هاى مختلف معنوى، فلسفى، اخلاقى، حقوقى، روانى، اجتماعى، تاریخى با کمال افتخار و سربلندى به جهان دانش عرضه نمایند."


جالب این که همین نکات سردستی  که آقای مطهری متذکر شده‌اند در این سال‌های پس از انقلاب وارد طراحی و اجرایش نشده‌ایم و یا عملکرد خیلی ضعیفی داشته‌ایم.


ایشان می‌گوید من همین ا‌لان دو دسته وظایف برای حوزه‌های علمیه می‌نویسم. یکی وظایف اصلی و درازمدت و دیگری وظایف فعلی و فوری که همین ا‌لان باید شروع شود. هنوز انقلاب پیروز نشده که آقای مطهری این حرف را می زند.

وظایف اصلی و افق‌هایی که باید برنامه‌ریزی کنیم تا در دهه‌های پیش‌رو به آن برسیم عبارتند از:


1. "احیاى همه علومى که هم اکنون جزء علوم اسلامى محسوب مى‏شود از تفسیر، حدیث، درایه، رجال، فقه، اصول، ادبیات، تاریخ اسلام، تاریخ ملت‌هاى مسلمان، کلام اسلامى (در کلیه فرقه‌ها)، فلسفه اسلامى، عرفان اسلامى، اخلاق اسلامى، منطق اسلامى، با توجه به سیر تحولى و تاریخى آن‌ها و مشخص ساختن نقش شخصیت‌هایى که در پیشبرد این علوم موثر بوده‏اند... ."


شما بگویید این کار در این بیست و پنج سال پس از انقلاب صورت گرفت؟ یعنی ما سیر تحول تاریخی تمام علوم اسلامی را نوشتیم؟ شما می‌دانید یکی از فعالیت‌هایی که غرب کرده‌است‌، همین تاریخ‌نگاری‌ها و تاریخ‌سازی‌ها است. به عنوان نمونه کل سابقه ورود رشته‌ای به غرب دویست سال بیشتر نیست اما همین دویست سال تاریخ علم را طوری نوشته‌اند که هر کس این را بخواند، می‌پندارد این رشته علمی از دویست سال پیش شروع شده و پدر این رشته علمی هم فلان متفکر غربی است که بیشترش دروغ است؛ تمام این علوم یا در جهان اسلام شروع شد یا از قبل در هند و یونان و... شکل گرفته بود و با ورود به جهان اسلام پخته‌تر شد. شروع این علوم مدرن و حتی علوم انسانی، در جهان اسلام و حوزه‌های علمیه آن موقع بود، منتهی طلبه و دانشجوی ما اطلاع دقیق ندارد. ما تاریخ فقه را هم نمی‌دانیم؛ کدام یک از شما می‌تواند بگوید تاریخ فقه یا اصول یا سیر تحول مسائل کلام در تفکر شیعه چه بوده‌است؟


2. "حفظ و نگهدارى و نگهبانى مواریث فرهنگى اسلامى، اعم از علمى و فنى، از طریق فهرست کردن و گردآوردن در حد امکان."


یعنی سابقه تاریخی علم در جهان اسلام در همه حوزه‌ها معلوم شود و مشخص گردد که جهان اسلام دستاوردهای علمی‌اش در هر رشته‌ای چه بوده‌است؟ شما این کتاب‌های علوم انسانی غرب را که بخوانید - حالا این علوم پایه و کاربردی را بنده وارد نیستم؛ همین کتاب‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی را که می‌بینم- به طور دقیقی ثبت کرده‌اند که در چه زمینه و زمانه‌ای چه نظراتی، توسط کدام متفکر ارائه شد و ایضا این که منجر به چه تاثیراتی شد. یک مجموعه اطلاعات شسته رفته دم دستتان است و می‌فهمید که از چه تاریخی این علم در غرب مطرح است و چگونه این سیر را طی کرده‌است. آن وقت فقه و اصول شما یا فلسفه شما بیش از هزار سال سابقه دارد اما به گونه‌ای که بایسته است، چیزی درباره‌اش نمی‌دانیم.


3. "برقرارى رابطه علمى با همه مراکز علمى اسلامى در کشورهاى عربى، آفریقایى، آسیایى، اروپایى و اطلاع از فعالیتهاى اسلامى در آن مراکز."


4. "ادبیات فارسى در جنبه‏هاى ارتباط با فرهنگ اسلامى و شناختن زبان فارسى به عنوان زبان دوم اسلامى." راهش هم خواندن و نوشتن است. طلبه‌های ما با ادبیات فارسی اصلا آشنا نیستند. با ادبیات قدیم فارسی، ادبیات جدید فارسی، با شعر و نثرش و ایضا با قواعد نگارش و دستور زبان باید انس و قرابت بیشتری بیابند.


5. "آشنایى با علوم انسانى جدید از قبیل روان‏شناسى، جامعه‏شناسى، جغرافى جهانى، تاریخ جهانى، در حد بیگانه نبودن."


یکی از نکاتی که اگر بخواهیم چیزی بنویسیم یا بگوییم، حتما باید رعایت شود - و در روایات هم مورد اشاره قرار گرفته- این است که اول خودتان را در جایگاه شنونده یا خواننده فرض کنید و بسنجید که اگر در موقعیت او بودید، از این مطالب چه درکی می‌داشتید و چه می‌فهمیدید.


منتها این سنجش نیازمند این شعور است که مخاطبتان را بشناسید تا بتوانید خودتان را جای او بگذارید. شما تا زمانی که او را نشناسید، چگونه می‌خواهید خودتان را جای او بگذارید. مراد جایگاه مکانیکی و مکان جسمانی او که نیست، مراد این است که با روحیات و افکار و دردها و ذهنیت او آشنا باشید و بدانید که او از چه زاویه‌ای حرف شما را گوش می‌دهد.


6. "اطلاع بر فلسفه اخلاق، تعلیم و تعلم مکاتب اخلاقی گوناگون قدیم و جدید و مقایسه آن‌ها با اخلاق اسلامی در حد اجتهاد و تخصص."

به عنوان نمونه آیا ما در حوزه‌ای مثل حوزه‌ی مشهد یک کرسی نقادی یا نظریه‌پردازی در باب فلسفه اخلاق داریم؟ شما می‌دانید که غربی‌ها بسیار بیشتر از ما راجع به اخلاق و فلسفه اخلاق بحث کرده‌اند و حتی این قبیل موضوعات را از زاویه دید غیراسلامی بلکه الحادی بررسی کرده‌اند. این‌ها ضعف هست یا نیست؟ بعد تعجب می‌کنیم که چرا به حرف ما گوش نمی‌کنند. تازه من اخلاق را می‌گویم که در ظاهر از مسائل دیگر به مذهب نزدیک‌تر است.


7. "اطلاع بر فلسفه تاریخ و تعلیم مکاتب مختلف فلسفه تاریخ و روشن کردن فلسفه تاریخ از نظر قرآن در حد اجتهاد و تخصص."


خواهش می‌کنم دقت کنید؛ آقای مطهری مدام می‌گوید ما در فلسفه اخلاق مجتهد می‌خواهیم، نداریم. در فلسفه تاریخ مجتهد می‌خواهیم، نداریم. در علوم انسانی اسلامی مجتهد می‌خواهیم، نداریم. تازه ایشان می‌گوید ما در فقه هم مجتهد کم داریم! برای این که یک دنیا مسائل فقهی مطرح است که جوابش فراهم نیست. این اختلاف نظراتی که بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی پیش می‌آید و به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع می‌دهند، مقداری از آن به قضایای سیاسی و شبیه به این باز می‌گردد که بنده به این موضوعات نمی‌پردازم اما بخش‌های دیگرش مسائل فقهی است. نمونه‌اش این که دستگاه قضایی ما نیز در خیلی از مسائل، رویه واحد قضایی ندارد. بخشی از علل این وضعیت به شیوه مدیریت و اداره کشور باز می‌گردد اما بخش دیگرش این است که حوزه‌های علمیه کار نمی‌کنند. ما باید دائم یک کرسی داشته باشیم که در مسائل حقوقی، بحث اجتهادی بکند. خواهش می‌کنم مجدد ببینید که آقای مطهری در انتهای تمام این بندهایی که اشاره فرموده‌اند تاکید می‌کنند بر مرتبه اجتهاد و تخصص.


8. "اطلاع بر مکاتب و سیستم‌های اقتصادی جهان و تعلیم و تعلّم آن مکاتب و روشن ساختن اصول اقتصاد اسلام در حد تخصص و اجتهاد."

ما چند نفر طلبه داریم که بتوانند در باب نظام اقتصادی اسلام بحث اجتهادی و تخصصی بکنند؟ چند نفرند که بتوانند با فلان مترجم یا فلان نظریه‌پرداز غربی یا غربگرایی که داخل کشور است، هماوردی کنند؟ البته دانشگاه هم تعریفی ندارد و تقریبا همه چیزش ترجمه است و این وضعیت ریشه در بی‌مسئولیتی و سستی دارد.


9. " شناخت ماهیت تمدن و فرهنگ اسلامى توأم با مقایسه با همه تمدن‌ها و فرهنگ‌هاى دیگر (مباحثی تطبیقی و مقایسه‌ای بین فرهنگ و تمدن اسلام با بقیه تمدن‌ها) و روشن ساختن اصالت آن و ممیّزات آن و معرفى روح این فرهنگ."


10. "تاریخ ادیان در حد آشنایى و بیگانه نبودن و احیانا در حد تخصص و اجتهاد." حوزه ما باید کرسی‌هایی داشته باشد که تمام ادیان و مذاهب مختلف را دقیق بشناسند. کلام و فقهشان را بدانند و بررسی کنند که چه اجزائش با اسلام هماهنگ است و چه اجزائش نیست و چه طور باید وارد بحث شد و نقد و رد کرد.


11. این بند خیلی جالب است. "تعلیم مکتب‌هاى رایج الحادى معاصر به صورت بسیار دقیق از قبیل مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، نهیلیسم (که در دوران استاد مطهری بیشتر مطرح بود) و غیره و نقد آن‌ها با موازین اسلامى." یعنی باید در حوزه مشهد یا قم یک کرسی ثابت باشد و بگویند این کرسی مخصوص نقد مارکسیسم است، این کرسی مخصوص نقد اگزیستانسیالیسم است و... اگر می‌خواهیم در این دوره جدید بمانیم و بقا داشته‌باشیم، راهی جز این نیست و ایده کرسی‌های نقادی و نظریه‌پردازی، دقیقا برای اجرایی کردن این طرح است.


12. "تعلیم مکاتب حقوقى قدیم و معاصر و مقایسه (آن‌ها) با حقوق اسلامى به عنوان حقوق تطبیقى‏."


13. "فلسفه تطبیقى بر اساس تعلیم زنده‏ترین مکاتب فلسفى معاصر و مقایسه دقیق آن‌ها با فلسفه اسلامى."


14. " منطق تطبیقى بر اساس تعلیم روش‌هاى منطقى جدید، بالخصوص منطق سمبلیک و مقایسه با منطق اسلامى."


15. "سیره نبوى و سیره ائمه اطهار علیهم السلام به صورت تحلیلى و تفسیرى."


حوزه‌های علمیه لااقل این بند را که دیگر باید دنبال کنند؟ ما باید برای اقشار و رده‌های سنی مختلف جامعه و به اقتضای ویژگی‌های هر گروه تاریخ‌های تحلیلی مستندی داشته باشیم. برای دانش‌آموزان دبستانی به گونه‌ای، برای دانشجو به گونه‌ای، برای استاد دانشگاه به گونه‌ای دیگر و برای بازاری هم به اقتضای ویژگی‌هایش؛ برای همه این‌ها باید بتوانیم به صورتی مجزا فعالیت‌های تبلیغی داشته و سیره را تفسیر کنیم.


16. "مسائل قرآنى شامل تاریخ نزول آیات و سور، اعجاز قرآن، محکم و متشابه قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن، معارف قرآن و غیره."


این عرصه را هم در حوزه مشکل داریم. متاسفانه به این دروس، درس‌های جنبی می‌گویند. دروس جنبی، یعنی این که مهم نیست، دروس حاشیه است، اگر خواندید که خواندید اگر هم نخواندید، مهم نیست. انگار اگر فقط مسائل طهارت و نجاست را بخوانیم تمام است، گویی که این‌ها اصل دین است. همان طور که پیش از این هم متذکر شدم از مشکلات ما افراط و تفریط است؛ یک عده با اصل فقه و عنایت به احکام مخالف‌اند که این‌ها اصلا منحط‌ و منحرف‌اند. چون با اصل شریعت مخالف‌اند اما عده‌ای هم از این طرف، از اصلی و فرعی کردن اسلام غافل‌اند. آیا وضعیتی که ا‌لان در حوزه‌ها وجود دارد، با مراد و منظوری که در متن قرآن و سنت است واقعا مطابقت دارد و هماهنگ است یا خیر؟ قرآن و سنت روی چیزهایی صد درجه تاکید کرده‌اند اما در حوزه می‌بینیم که راجع به آن‌ها نیم‌درجه تاکید می‌شود و گاهی اصلا اشاره‌ای نمی‌شود و در مقابل، چیزهای دیگری هست که در قرآن و سنت و سیره پیغمبر و اهل بیت (علیهم‌السلام) نیم‌درجه بر آن تاکید شده‌است اما می‌بینیم که در فرهنگ مذهبی جامعه ما و در حوزه، صد درجه تاکید می‌شود. معنای این وضعیت این است که ریخت و هندسه اسلام به گونه‌ای که در متن کتاب و سنت است با آن گونه فرهنگ مذهبی که در جامعه متداول است یا در حوزه‌ها آموزش می‌دهیم، فرق اساسی دارد. دو گونه اسلام است. البته بی‌تردید، مشترکات دارد و بنده نمی‌خواهم بگویم چیزی که در حوزه و فرهنگ مذهبی ماست، اسلام نیست، این را نمی‌گویم. فردا عده‌ای نگویند که فلانی گفته‌است، اسلامی که در حوزه‌های علمیه است، اسلام نیست. چیزی که در فضای حوزه‌ هست، اسلام است اما جزئی از اسلام است نه همه اسلام. باید به دو نکته توجه داشت:


اول این که موضوعات و مقولاتی که در حوزه‌هاست جزئی از اسلام است نه همه اسلام


دوم این که نوع درجه‌بندی و تاکید حوزه‌های علمیه راجع به مسائل نیز فرق می‌کند با آن چیزی که اسلام گفته‌است.


19. "نقش اساسى شیعه در علوم و فرهنگ اسلامى."


20. "تاریخ جهادهاى علمى و اخلاقى و اجتماعى شیعه." شهید مطهر بر این نکته تاکید دارند که طلبه‌ها باید از این تاریخ مطلع شوند.


21. "بحث‌هاى مربوط به امامت، خصوصا با توجه به انحرافات جدید و اثبات امامت به طور عام و امامت هر یک از ائمه به نحو خاص."


22. "مسائل مربوط به وحى و نبوت و اثبات علمى بودن وحى."


23. "مسائل مربوط به معاد."


24. "مسائل مربوط به توحید."


25. " تخصصى و رشته‏اى شدن [علوم اسلامى‏] به علوم ادبى، تاریخى، اصول دینى، فروع دینى و غیره."


بعد ایشان اضافه می‌کند که من می‌دانم این وظایف را در کوتاه مدت نمی‌شود اجرا کرد و نیاز به زمان دارد از اینرو به موازات این وظایف، یک سری وظایف دیگری را برای حوزه‌های علمیه بیان می‌کند که همین ا‌لان باید شروع بشود. نکته قابل توجه این است که شهید مطهری این مطالب را زمانی می‌گوید که انقلاب هنوز پیروز نشده‌‌است. می‌گوید حوزه از همین ا‌لان باید به فکر بیفتد و اشاره می‌کند که آن چه فعلا در امکان مدرسین و محققین است و از هم اکنون باید شروع به کار شود عبارت است از:


الف) کلام جدید. البته با این توضیح که" کلام علمى است که دو وظیفه دارد: دفاع و ردّ شبهات و ایرادات به اصول و فروع اسلام، و دیگر بیان یک سلسله تأییدات براى اصول و فروع اسلام (کلام قدیم تماما متوجه این دو قسمت است) و با توجه به این که در عصر ما شبهاتى پیدا شده که در قدیم نبوده و تأییداتى پیدا شده که از مختصات پیشرفت‌هاى علمى جدید است و بسیارى از شبهات قدیم در زمان ما بلاموضوع است همچنان که بسیارى از تأییدات گذشته ارزش خود را از دست داده است، از این رو لازم است کلام جدیدى تأسیس شود." در ضمن باید توجه داشته‌باشیم که عبارت "کلام جدید" را اولین بار آقای مطهری به کار برده‌اند.

کلام جدید به معنای دفاع از اسلام و تشیّع و رد شبهات و ایراداتی که به اصول و فروع اسلام امروز می‌شود نه اکتفا به شبهاتی که هزار سال به اسلام وارد می‌کردند و امروز اصلا مطرح نیست. البته نه به این معنا که کلام فعلی را دور بیندازیم؛  کلام جدید به این معناست که مبانی، همان مبانی است، روش تعقل و تفکر؛ همان روش است اما به سئوالات جدیدی باید جواب بدهیم. سئوا‌لاتی که پانصد سال پیش که نه، بلکه پنجاه سال پیش مطرح نبوده اما الان مطرح شده‌است. ایشان موضوعاتی را در این عرصه پیش‌بینی کرده که ا‌لان ما گرفتارش هستیم. می‌گوید در کلام جدید لااقل این مسائل باید مورد بحث قرار گیرد:


یک) فلسفه دین؛ بخش عمده‌ای از کلام جدید مسیحی که امروزه ترجمه و وارد فضای معرفتی کشور می‌شود، همین مقولات فلسفه دین است. "فلسفه دین، علل پیدایش دین از نظر روان‏شناسان و جامعه‏شناسان، نظریات مختلفى که در این زمینه داده شده و همه نقض و طرد شده است، مسئله فطرت دینى و بحث عمیق انسانى درباره فطرت و فطریات، آینده دین و مذهب، مهدویت در اسلام."


دو) "وحى و الهام از نظر علوم روانى جدید (مسئله نبوت)."

امروزه یکی از اصلی‌‌ترین بحث‌های کلام جدید، مسئله تعریف نبوت است، مانند همین مسائلی که از آن تعبیر به تجربه باطنی و تجربه معنوی می‌کنند و دریافت وحی توسط نبی را به مثابه یک تجربه روانی شخصی قلمداد می‌کنند. شهید مطهری آن موقع این فضا و شبهات را پیش‌بینی کرده‌بود.


سه) "بررسى مجدد ادلّه توحید با توجه به ایرادات و شبهاتى که ماتریالیست‌های جدید بر براهین توحید از جمله برهان نظم و برهان حدوث و برهان وجوب و امکان و غیره وارد کرده‏اند با توجه به تأییدات جدید در همه این زمینه‏ها و..."


چهار) بحث امامت و رهبری از جنبه اجتماعی آن نه فقط از جنبه کلامی آن و مسائل ویژه حضرت رسول و قرآن و شبهاتى که در این زمینه وارد شده‌است.


ب) "فلسفه تاریخ با توجه به مکاتب قدیم و جدید از نظریه ابن خلدون گرفته تا نظریه توین‏بى در زمان حاضر و مخصوصا نظریه مارکسیسم..."


ج) "فلسفه اخلاق مشتمل بر بیان همه فلسفه‏هاى اخلاق قدیم و جدید، مذهبى و غیرمذهبى و تدوین یک فلسفه اخلاق متقن اسلامى و به طور کلى بحثى در تعلیم و تربیت اسلامى.


د) "اقتصاد اسلامى با تبیین مشخصات اقتصاد سرمایه‏دارى و اقتصاد سوسیالیستى و وجوه اشتراک و افتراق اقتصاد اسلامى با هر یک از آن‌ها.


ه) "فلسفه اجتماع از نظر تطبیقى و بیان اصول اجتماعى اسلام و جامعه ایده‏آل اسلامى."


اگر حوزه این کارهایی را که آقای مطهری بیش از بیست و پنج سال پیش گفته‌اند، نکند و سریع دستی بالا نزنیم حتی بدون انحراف به روشنفکربازی و غرب‌گرایی و شرق‌گرایی دورانی می‌رسد که دیگر ممکن است حتی شمشیرکشیدن هم فایده‌ای نداشته باشد، حتی کشته شدن و شهید شدن هم ممکن است مشکلی از دین حل نکند. برنامه‌ریزی کنیم و وقتمان را درست استفاده کنیم. آسان نگیریم و همین موضوعاتی را که شهید مطهری گفته به تدریج و با دقت نظر وارد نظام حوزه بکنیم. متشکر از این که لطف فرمودید و تحمل کردید و عذرخواهم از این که بحث بیش از اندازه طولانی شد.
 


پی نوشت‌ها:


تعابیر و مطالبی که در لابه‌لای این بحث از شهید مرتضا مطهری نقل شد از گفتار "روحانیت و انقلاب اسلامی" و مقاله "وظایف حوزه‌های علمیه" در جلد بیست و چهارم و بخش "مفهوم اجتهاد" در گفتار "پرورش عقل" در جلد بیست و دو مجموعه آثار برگرفته شده‌است.

گفتنی است شهید مطهری به غیر از بندهای مذکور در وظایف اصلی حوزه‌های علمیه، دو نکته دیگر را به شرح ذیل متذکر می‌شوند که در این گفتار بیان نشده‌است و به منظور رعایت امانت به متن ویراسته اضافه می‌شود:

الف) تقویت و ترویج زبان عربى در حد مکالمه کامل و استفاده وافى از هر نوع کتاب عربى به زبان معاصر

ب)  آشنایى هر فرد لااقل با یک زبان خارجى در حد استفاده از کتاب‌ها و سخنرانی‌ها.
 



تمامی حقوق مادی و معنوی " یاد یاران " برای " رحیمی " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم