غیبت یا غفلت
بلای جانسوز عصرما غیبت نیست ، غفلت است ...
کدام عاشقی بی یاد معشوق زیستن می تواند؟
کدام عاشقی بی خاطره معشوق یک لحظه سر می کند ؟
کدام عاشقی هرازگاه به یاد معشوق می افتد ومحبوب را در ردیف دیگر امور روزانه خویش میبیند؟
کدام عاشق هجران کشیده ای ، خورد و خوراک و خواب و لذت میفهمد ؟
این ننگ و عار برای معشوق نیست که از معشوق بشنود که ما تو را از یاد نمیبریم و مراعات تو را فرو نمی گذاریم و او ...
و او بی اشتیاق زیارت معشوق سرکند و یا او را فرو بگذارد ؟
این اوج بی معرفتی محب نیست که بداند و بشنود که محبوب به شادمانی او شاد می شود، با اندوه او غمگین میگردد ، مریضیاش محبوب را بیمار می کند ،هرگاه دست به دعا بردارد، محبوب آمین میگوید و آن زمان که سکوت کند،محبوب برایش و به جایش دعا می کند و او سر از پای نشناسد و قالب تهی نکند؟
آری بلای جانسوز عصر ما غفلت است، غیبت نیست. و غیبة منا . او غیب نیست ، پرده برچشمهای ماست .
چه کسی صادقانه دست به دعا برآورده است، مخلصانه امام خویش را طلب کرده است ، و پاسخ نگرفته است؟...
هرکس به قدر جام معرفت خویش ،از دستهای امام نوش میکند .
امام دست نیافتنی نیست ، دستهای مابسته است .
امام در پرده غیبت نیست ، پرده برچشمهای ماست .
و آنچه ما را از زیارت امام محروم می کند ،غیبت امام نیست، غفلت ماست .