سردابه اعجاز انگیز
حضرت اباالحسن علی ابن امام محمد باقر (ع) در سال 113 هجری قمری جهت امر تبلیغ دین مبین اسلام و پاسخگویی به احساسات مذهبی مومنان وارد کاشان شدند و به مدت 3 سال در میان عاشقان و دلباختگان اهل البیت به ارشاد مردم ولایتمدار پرداختند از ویژگیهای بارز این امامزاده لازم التعظیم می توان به فرزند بلافصل بودن و هچنین نایب الامامین یعنی امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) اشاره نمود درخصوص مقام والای آنحضرت روایتهای متعددی نقل شده است که از جمله آن می توان به حدیث حضرت امام صادق (ع) اشاره نمود که می فرماید :هرکس برادرم حضرت علی ابن باقر (ع) را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که قبر جدم حسین (ع) را در کربلا زیارت کرده باشد و هچنین حضرت امام رضا (ع) می فرماید نعم الموضع الاردهال فلزم و تمسک به ، چه خوب مکانی است اردهال پس به آن التزام و تمسک پیدا کنید حضرت علی ابن امام محمد باقر (ع) در سال 116 هجری قمری با یاران و اعوانش به جنگ با کفر زمانه می پردازد و پس از رشادتهای فراوان سرانجام در 27 جمادی الثانی در دره ازناوه با یاران باوفایش به شهادت رسید و سر مبارکش را از تن جدا نموده و برای حاکم جور وقت در شهر قزون ارسال نمودند و بدن مطهرش را در مشهد اردهال به خاک سپردند
بعد از ورود به ایوان صفا، سمت راست پله ها سردابه ای وجود دارد که تقریبا به طول و عرض 6*3 و دارای عمق 5/3 متر می باشد. درباره این سردابه و تابوت های داخل آن سخنان زیادی گفته اند از جمله نقل می کنندکه در سال 1313 اعتضادالدوله حکمران قم به مشهد اردهال آمده فرمان می دهد تا روی سردابه را می شکافند و شخصا داخل سردابه شده حدود یکصد تابوت در آنجا دیدار می کند که در هر یک جسدی سالم و از هم متلاشی نشده در حالی که لباس زندگی به تن داشتند و روی گونه های بعضی خون خشکیده نمودار بود مشاهده می کند و ایشان را از یاران سلطان علی (ع) می شمارد. این شهرت حس کنجکاوی اهل تحقیق را برانگیخته و از جمله به سمع حضرت آیت الله آقای سید شهاب الدین مرعشی نجفی (رحمه الله) رسیده بود و معظم له که بیش از هر کس پی جوی کشف حقایقند در سال 1341 شمسی دعوت اهل محل را برای مسافرت به مشهد پذیرفته و به نیت تامین موتور برق بدان محل حرکت کرده ضمن اقامت چند روزه خود در مشهد برای مشاهده سردابه از نزدیک اظهار کمال علاقه می کنند در نتیجه در نیمه شبی گوشه ای از سطح ایوان صفا را شکافته دریچه ای به سردابه باز می کنند و پس از تهویه مصنوعی هوای داخل سردابه، بدوا ی
کی از جوانان محلی داوطلب و پیشقدم گشته چراغ زنبوری حاضر را گرفته با کمک چندین نفر از معتمدین و مومنین داخل سردابه می شود و پس از کسب اطمینان از عدم وجود خطر معظم له به کمک وی از خاکریز کنار سردابه به زیر رفته، وارد محوطه آن می گردند و بطوری که ایشان نقل فرمودند: در جانب شرقی سردابه متجاوز از یکصد تابوت به اندازه های مختلف بلند و کوتاه و رنگهای متفاوت زرد و سیاه در سه ردیف روی یکدیگر گذاشته شده است که قسمتی از تخت های چند تابوت شکسته شده است و درون هر یک جسدی در لباس با سر و صورت باز و مو های ژولیده نمودار است حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی در بازدید خود در سال 1341 از نپوسیدن تابوت ها(سالم ماندن اجساد) اظهار تعجب نموده و شهدا را از یاران حضرت علی بن باقر (ع) قلمداد نموده اند.
منبع: کتاب مجموعه تاریخی مشهد اردهال (کاشان)
«جرج جرداق مسیحی»:(جاذبه های کلام امیرالمؤمنین علیه السلام، چنان شوری در من ایجاد کرد که بیش از 200 بار نهج البلاغه را خواندم.)
و من و تو که شیعه او هستیم چند بار نهج البلاغه رو خوندیم؟؟؟؟؟
و من شرمنده ام مولا جان که ازحب شما تنها نامی رو یدک میکشم
پس در قیامت چطور سرم رو بالا بگیرم وقتی نام شیعیان شما رو می برند.
خداراشکر که تا زنده ام از این غفلت برخواستم
اگه تو هم با من هم دردی یا علی بگو و بیا......
خیلی سخت نیست
کمی حب ولایت و توسل و توکل نیاز است که تو داری فقط یه دفترچه کوچک هم بخر
با مولایم عهد کن من هرشب قسمتی از نهج البلاغه رو بخونی
به هر اندازه که دلت اجازه میده......
و سپس هرچی از آنچه خوندی رو فهمیدی توی 5-6 خط یا حداکثر یه صفحه بنویس
شاید آنچه می نویسی یه احساس از آنچه خوندی یا یه جمله که فهمیدی و یا حتی یک کلمه باشد
تو خوندن و نوشتن عجله نکن
تو داری یه کار بزرگ میکنی
(تدبیر در نهج البلاغه)
وقتی تمام شد تو یه دفترچه ارزشمند داری از تدابیرت و اونوقت خدا میدونه که جاذبه کلام علی(ع) با زندگی تو چه میکنه
سوز اشکهاى فاطمه(س)، هنوز پاى عارفان را در بیت الاحزان او سست میکند و کمر ابرار را میشکند و آتش به جان اولیاءالله میاندازد.
معاذالله که رشحة هیچ قلمى بتواند با اشک سوزناک على به هنگام شستن پیکر فاطمه(س) برابرى کند. کجاست اسماء؟
از او بپرسید، فرشتگانى که در اشکهاى آن هنگام على به تبرک غسل میکردند، بال و پرشان نسوخت؟
این چه دنیایى است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی آورد؟
این چه روزگارى است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی کند؟
این چه عالمى است که دُردانة خدا را از خویش میراند؟
روزگار غریبى است دخترم. دنیا از آن غریب تر.
دخترم! بتول من که خدا تو را در میان زنان بی مثل و همتا ساخت. بتول من! دختر دل گسسته ام از دنیا! دختر آخرتم! دختر معادم! دختر بهشتى من! بتول من که خدا تو را از همة آلودگیها منزه ساخت! عزیز دلم! خدا تو را چند روزى به زمینیان امانت داد تا بدانند که راز آفرینش زن چیست؟ و رمز خلقت زن در کجاست؟ و اوج عروج آدمى تا چه پایه بلند است. میدانم، میدانم دخترم که زمینیان با امانت خدا چه کردند، میدانم که چه به روزگار دردانه رسول خدا آوردند، میدانم که پارة تن من را چگونه آزردند، میدانم، میدانم، بیا! فقط بیا و خستگى این عمر زجرآلوده را از تن بگیر!
ملائک بال در بال ایستاده اند و آمدن تو را لحظه میشمرند. حوریان، بهشت را با اشک چشمهایشان چراغان کردهاند. بیا و بهشت را از انتظار درآر. بیا و در آغوش پدرت قرار و آرام بگیر. سلام بر تو! سلام بر پدرت و سلام بر شوى همیشه استوارت. |
|
بزرگی را پرسیدند: « زندگی چند بخش است؟ » گفت: « دو بخش؛ کودکی و پیری. » گفتند: « پس « جوانی » چه؟ » گفت: « فدای حسین... »
به گزارش خبرگزاری فارس، آنچه در ذیل میآید نقدی است سیاسی به قلم «عبدالله عبداللهی» بر فیلم «زندگی خصوصی» که اخیراً در سینماهای کشور به اکران در آمده است:
زندگی خصوصی فیلمی جنجالی به کارگردانی محمدحسین فرحبخش است. وی ساخت فیلمهایی همچون کما و آواز قو را نیز در کارنامه خود دارد که جزء آثار برجسته وی محسوب میشوند.
زندگی خصوصی روایت زندگی فردی به ظاهر متعصب دینی است که در ابتدای انقلاب جزء افراد به شدت تندرو و خودسر بوده و با برداشتهای سطحی و ناصحیح از دین، زنان بدحجاب را در خیابانها مورد ضرب و شتم قرار داده و بر پیشانی آنها پونز فرو میکند. اما همین فرد طی گذر زمان ابتدا دچار نوعی دگردیسی اعتقادی و در نهایت اخلاقی میشود و ...
فرهاد اصلانی بازیگر نقش اول مرد (ابراهیم کیانی) این فیلم است که تغییرات اعتقادی وی در این فیلم را میتوان از اندازه ریشهای وی نیز فهمید. فیلم اینگونه آغاز میشود که ابراهیم کیانی با ظاهری کاملاً مذهبی، با پیراهن به اصطلاح یقه آخوندی و با ریشی بلند، به همراه برخی دوستان از جنس خودش در خیابان با چند خانم بدحجاب روبرو میشود؛ ابراهیم به همراه دوستانش با فریاد زدن برداشتهای سطحی خودشان از دین، این زنان را در خیابان مورد ضرب و شتم قرار میدهند و در نهایت یکی از زنها که قصد داشت از دست ابراهیم و دوستانش فرار کند با یک بدشانسی در بنبستی گرفتار میشود و همین امر موجب میشود که ابراهیم با فرو کردن پونزی در سر این خانم، وی را تنبیه کند!
این فیلم با یک پرش به سال 90 ادامه مییابد. ابراهیم این بار عقایدش هم مانند ظاهرش تغییری محسوس یافته. فردی با کت و شلوار شیک، با ریشهای آنکادر شده که از محل کار خود به دلیل برخی رفتارهای سیاسی خود اخراج شده و در گفتوگو با خبرنگاران تهدید به افشاگری میکند.