از احوالات جشن تولد تو
نیمه شعبان هم آمد و گذشت
نیمه شعبانی که حتم دارم سال ها ظهور آقایمان را عقب انداخت
نمی دانم آقا جان ما شادی کردن بلد نیستیم یا شما بسیار غریبید
اصلا نمیدانم با چه رویی میلاد شما را به جشن و سرور می نشینیم وقتی هیچ عجله ای برای آمدن شما نداریم و هیچ علاقه ای.....
راستش را بخواهید ما به خاطر شاد شدن دل خودمان شادی کردیم
ما به خاطر سرگرم شدن خودمان و فراموشی لحظه های غم انگیز زندگیمان شادی میکنیم و برای برآورده شدن حوائج شخصی خودمان نذر و نیاز
وگرنه شما به بر پا کردن تکیه های پر از گناه ما که در ان انواع آهنگ های مبتذل را پخش میکنیم و به رقص و پایکوبی می پردازیم و محرم و نامحرم را در کنار هم و رو در روی هم قرار می دهیم که نیازی ندارید آقا جان(عج)
مرا ببخشید ولی ای کاش هیچ گاه نیمه شعبان نمیرسید تا گناه ما فقط خواب غفلتمان میماند اینکه به نام شما هر سال یک شب بیدار میشویم (نیمه شعبان ) و شهر را با بر پایی مراسم های جشن ازدواج و تکیه های شادی رنگ گناه میزنیم عجب غم انگیز است..........
ببخشید آقا جان از اینکه به هر دری میزنیم بسته است و دست نیاز به سوی هر صاحب تصمیمی دراز میکنیم خالی باز می گردد گویی میزهای این دنیای ما عزیز تر از تصمیم برای شادی دل شماست
ببخشید آقا جان از اینکه همیشه روز تولد شما برای ما و صاحب تصمیمان شهر ما (یک شب هزار شب نمی شود) است و به همت ما غم انگیز ترین روز برای شماست
ببخشید آقا جان از اینکه هر چه میگردیم نیمه شعبان ها همه چیز را می یابیم جز شما را.....
راستش را به ما نگفتند...
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم دار نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند.
گفتند: تو که بیایی خون به پا می کنی، جوی خون به راه می اندازی و از کشته پشته می سازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند.
ما از همان کودکی، تو را دوست داشتیم. با همه فطرتمان به توعشق می ورزیدیم و با همه وجودمان بی تاب آمدنت بودیم.
عشق تو با سرشت ما عجین شده است و آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود.
اما ...اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی.
همه، پیش از آنکه نگاه مهرگستر و دست های عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند.
آری، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، باید علف های هرز را وجین کرد و این جز با داسی برنده و سهمگین، ممکن نیست.
آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.
آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، سریر ستم آلوده سلطنت را باید واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.
و اینها همه، همان معجزه ای است که تنها از دست تو برمی آید و تنها با دست تو محقق می شود.
اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی.
آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد.
کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته، چگونه ساحلی است؟
کسی به ما نگفت وقتی تو بیایی:
پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریاها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه می کند.
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی قرآن را پاره می کرد تا من به اهمیت آن پی ببرم و در این راه قدمی بردارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی کاریکاتوری از پیامبرم میکشید تا من بهتر او را بشناسم و در این راه قدمی بر دارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی به شهدایم ناسزا میگفت تا من مقامشان را ارج نهم و در این راه قدمی بردارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی حجابم را به سخره می گرفت تا من اهمیت حفظ آن را به یاد بیاورم و در این را قدمی بردارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی امام زمانم را تکذیب می کرد تا من وجودش را باور کنم و در این راه قدمی بر دارم
خدایاببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی به نام علی عدالت را زیر پا میگذاشت تا من عدالت را بیاموزم و در این راه قدمی بر دارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی تو را انکار می کرد تا من به وجودت ایمان بیاورم و در این راه قدمی بر دارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی به امام هادی بی حرمتی می کرد تا من تازه او را به یاد بیاورم و در این راه قدمی بر دارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه حتما باید کسی فیلمی بر علیه دین من میساخت تا من به حقانیت دینم پی ببرم و در این راه قدمی بر دارم
خدایا ببخش
شرمنده ام از اینکه من نام مسلمان بر خود نهاده ام کماکان منتظر نشسته ام تا کسی..................و من به خود بیایم
گوشه ای از نامه امام به منتظری
آنچه حتی برای امروز هم راه گشاست
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوی الخمینی
اعتراف نامه شهید علمدار
اعتراف نامه - چراغ هدایت
قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجراء 4/5/69)
قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .(تاریخ اجراء 11/5/69)
قانون سوم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجراء 26/5/69)
قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجراء 16/6/69)
قانون پنجم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.(تاریخ اجراء 13/7/69)
قانون ششم:حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.(تاریخ اجراء 18/8/69)
قانون هفتم: حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود.(تاریخ اجراء 30/9/69)
قانون هشتم: هر کجا که نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم، بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم .(تاریخ اجراء 19/11/69)
قانون نهم: در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم .(تاریخ اجراء 14/1/70)
قانون دهم: در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.(تاریخ اجراء 15/3/70)