سلام بانوی نمونه دو دنیا
الگوی تمامی بانوان از ابتدای خلقت تا کنون
این روزها را به یاد شما پابه پای مولایم علی به سوگ نشسته ایم
اما امسال رنگ عزاداریمان کاملا سیاه است زیرا شاهد تکرار تلخ تاریخ هستیم
اگر دیروز بعضی نااهلان مدینه درب خانه شما را آتش زدند و کردند کاری را که همه می دانند امروز همان نااهلان اما نه در مدینه که سلاح به دست گرفته اند و در کشورهای دیگر و با اتحاد با نااهل تر از خودشان خون پیروان شما را می ریزند گویی کشتن دخت رسول خدا آنقدر ها هم که باید کفافشان را نداده است
دعا کنید بانو!دعای ما که روسیاه درگاه خداییم شاید آنطور که باید اثر نداشته باشد شما دعاکنید بانو برای شیعیان مظلوم بحرین و.....
دعا کنید برای برادران و خواهران عزادار و مجاهدی که در مسجدها کشته می شوند برای تمامی کسانی که خون به پای آرمان پاکشان که همان اسلام و تشیع هست می ریزند
دعا کنید بانو!
ما مرد نبردیم چه برنا و چه پیر
در مکتب ما مرگ حقیر است حقیر
ان شاء الله در ایام فاطمیه شیعیان مظلوم بحرین را فراموش نکنیم- جهت رهایی تمامی مسلمانان و بالاخص شیعیان دنیا از دست مستکبران و ناجوانمردان صلوات با عجل لولیک الفرج فراموش نگردد
تحلیلی بر نامگذاری سال 90 به سال جهاد اقتصادی - بخش اوّل
جهاد اقتصادی
رهبر معظَم انقلاب اسلامی به مناسبت آغاز سال 1390، این سال را سال «جهاد اقتصادی» نامیدند. اهمیّت درک عمیق از این جهت گیری و نیز اجرائی کردن آن را، جناب ایشان در سخنرانی روز اوَل فروردین، در حرم مطهَر رضویف در محضر مبارک هشتمین امام (سلام الله علیه) این گونه مورد اشاره قرار دادند که؛
«از مسئولان امر و دستگاههای متولَی انتظار میرود تا عمق معانی نهفته در این جهتگیری هوشمندانه را درک کنند و برای اجراییسازی آن برنامهریزی کنند و با طراحی شاخصهای راهبردی و کمّی، امکان ارزیابی و نقد برنامههای اجرایی را فراهم سازند.»1
این بیان و سخن ایشان ما را بر آن داشت تا این راهکار را از زاویه ای دیگر و شاید بر خلاف رویَه همه گانی، اقتصاد را مورد بررسی قرار داده و با الگوی جدیدی که برگرفته از دوران ولایت مداری حضرت مولا الموحّدین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است نظری به آن داشته باشیم و اقتصاد را به عنوان شاخصی گویا مورد توجّه و عنایت قرار دهیم. باشد که خواننده را به درستی به رضای خداوندی رهنمون شود.
شناسائی واژه ها:
قبل از ورود به بحث، توجَه به این نکته باشد که جهاد اقتصادی به مفهوم پیشرفت اقتصادی و حرکت رو به رشد متغیّرهای کمَی اقتصادی نیست. گرچه نفس این نوع پیشرفت تا حدودی امری پسندیده و نزد برخی از صاحب نظران قابل دفاع باشد، ولی در هر حال، آن معنا بی تردید جهاد مورد اصطلاح نزد اهل اسلام و به ویژه مقام ولایت فقیه (دام ظلّه) نیست. گو این که این بخش نیز در آن مفهوم جامع که شناسه سال گشت نهفته شده است، امّا این همه کلام نیست که واژه جهاد جامع و مانع تر از رشد و توسعه مادّی و کمّی است.
طرح «جهاد اقتصادی» ترکیبی از دو واژه «جهاد» و «اقتصاد» است که هر کدام به تنهائی بار ارزشی ویژه ای را به همراه داشته و در جمع نیز خود معنائی جدید و بی بدیل را به ذهن متبادر می سازد. به نظر می رسد که این طرح پیش نهادی در چارچوب انگاره حرکت جهادی و براساس فهم دقیق مفاهیم اقتصاد اسلامی قابل تبیین و تفسیر باشد. واژه «جهاد» هم گویای بعد اسلامیّت نظام اقتصادی و هم در بر دارنده تلاشی الهی گونه است که در طرحی نو باید به آن پرداخت، که نه بر گرفته از غرب و نه وام دار شرق باشد. اما «اقتصاد» گو این که خود یک معنای عام روشنی دارد لیکن چون در کنار واژه جهاد قرار گرفته انصراف به اقتصاد اسلامی دارد که اصول آن بر گرفته از دو ابزار عقل و وحی باشد که مبتنی بر شریعت محمّدی و برگرفته از فقه جواهری است.2 در این مقاله ما از آن به اقتصاد اسلامی یاد می کنیم. این اقتصاد گذشته از رفع و دفع هر گونه تبعیض، و محرومیّت زدائی، باید بتواند پیشرفت اقتصادی جامعه را همراه با رشد معنویّت و توسعه مکارم اخلاقی تعریف کرده و برای اجرای دقیق آن برنامهریزی کند.
جهاد اقتصادی چرا؟
برای پاسخ گوئی به این سؤال که چرا مقام معظّم ولایت (زید عزّه الشریف) سال 90 را سال «جهاد اقتصادی» انتخاب فرمود قدری به گذشته و سال های دورتر بنگریم، تا پس از روشن شدن جای گاه فقاهت، ولایت و امامت، جواب و پاسخی صریح تر بر این انتخاب داشته باشیم.
با قیام حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) نه تنها غرب زدگان و روشنفکر نمایان داخل و خارج، بلکه متحجّران و اسلام شناسان بیگانه از اسلام همگی مبتلا به شوکی باورنکردنی شدند که مگر مدّعی مرجعیّت دینی میتواند پاسخ گوی نیازهای سیاسی – اجتماعی امّت اسلام باشد؟ و مگر اسلام چهارده قرن پیش میتواند بار سنگین ولایت و حاکمیّتی را به دوش کشد که غیر دوران رسول الله (صلوات الله علیه و آله) تنها حدود پنج سال بیشتر3 تجربه نشده است؟ هنوز به خاطر دارم که زمزمههای بیگانه پرستان اومانیزم، سوسیالیزم، کمونیزم، و لیبرالیزمها، همه این بود که به زودی حکومت اسلامی از درون فرو خواهد پاشید. اما فریادهای از جان برخواسته امام راحل، همیشه امید و نوید فتح میداد که اعلامیَههای بصیرت آفرینش به نوجوانان و جوانان آن روز از نجف، چون وعده جناب هود نبیّ به امَتش بود که ما را این گونه نوید میداد:
«اَلَیسَ الصُّبْحُ بِقّریِبٍ؟»4 آیا صبح فتح و پیروزی نزدیک نیست؟
امام عزیز (قدّس الله نفسه الزّکیه) پیش از این با اقتدار هر چه تمامتر دم از استقلال سیاسی زده بود، او در مسجد اعظم قم در جمع طلاب حاضر، همه فرهیختگان جهان اسلام از سران، علماء دینی و ملل اسلام را به قیامی همه جانبه فرا میخواند که هنوز طنین جان فزایش در عمق دل و جان انسان های خردمند به گوش می رسد:
«ای سران اسلام! به داد اسلام برسید! ای نجف! به داد اسلام برسید! ای علماء قم! به داد اسلام برسید! رفت اسلام. ای ملل اسلام...!»5
او می دانست که اگر متفکّران دینی خود را نیابند، طرح بیداری جامعه اسلامی این روزها به نتیجه نخواهد رسید.
نتیجه این که او به پا خواست، مردم را شوراند، حوزهها را بیدار کرد و ادّعای غلط جدائی دین از سیاست را برای همیشه خط بطلانش کشید. این فریاد رسای او به گونهای بر سقف عالم طنین انداخت که اینک نه تنها دنیای اسلام که در همه عالم، بیداری و بصیرت جوانان و نوجوانان، عرصه بر استکبار جهانی تنگ کرده است.
دشمن با وجود او دیگر امیدی به حیات مجدّد خود نداشت، استکبار همیشه در کمین لحظهها بود که از هر فرصت بهره برد. به خاطر دارم که همه امیدشان رحلت امام و خلا وجودی او بود. باور کنید که با ناباوری هر چه تمام تر آن روز نیز فرا رسید و امام با اطمینان هر چه تمامتر رخت سفر بر بست، و تنها خدا داند که به ما چه گذشت! غمی که هرگز از دل ها بیرون نشد. خدا را بر این غصه فرو بردن گواه میگیرم که گوئیا سنگ بر او میگریست.
پس از رحلت آن بزرگ فقیه عالم اسلام بود که دشمن با تمام نیروئی که توانسته بود جمع کند خود به میدان آمد، تا که وارد عرصه جنگی نابرابر شود. تردیدی نبود که دشمن بیدارتر، زخم خوردهتر و شکست خوردهتر از همیشه به میدان آمده بود. بار دیگر لطف غیر مترقّبه الهی این امّت مظلوم را شامل حال شد. ولایت فقاهت به لطف الهی بر دوش گرامی حضرت آقا خامنه ای عزیز (دام ظلّه) خود را تجلّی داد. عجیب دشمن مأیوس و سرخورده شده و مردم ما بر بیعت با او دست و سر میشکستند. دیگر این بار بنا نبود که این علی چون جدّ مظلوم و معصومش تنها بماند و با تنها گذاردن عهد شکنان تنها شود.
نوآوری مورد پسند اسلام
حال، قدری به دوران حاکمیّت مقام معظّم ولایت فقیه (دامت برکاته) بنگریم. ایشان پس از رحلت امام عزیز (سلام الله علیه) همان رویّه نوآوری مورد پسند اسلام را در جامعه اسلامی دنبال میفرمود. آیا با این عناوین آشنائی دارید که در هر فرصت و به هر بهانه بیان کردهاند؟
«کرسی های نظریه پردازی»، «آزاد اندیشی»، «علم آفرینی»، «تولید علم»، «تکنولوژی»، «اصلاح ساختار های اقتصادی»، «هدف مند کردن یارانه ها»، «اصلاح الگوی مصرف»، «پیشرفت»، «چشم انداز بیست ساله»، «برنامه های پنج ساله»، «خاور میانه جدید اسلامی»، «عدالت اجتماعی- اقتصادی»، «همّت مضاعف»، «طرح جهاد اقتصادی» و ... .
آیا خبر دارید که شیاطین قصد مصادره کردن این عناوین را داشتهاند؟ آنها از دیرباز به جوانان مسلمان میگفتند که: این آخوندها تنها به مسائل شکّیات بین دو و سه پرداخته و بیش از نمیدانند و نمیتوانند. مشی و مرام حضرت ایشان این است که چون امام عزیز (ره) همه این گفتههای بیخردانه را که اسلام را حدّاقلی میدانند چنان نقش بر آب میکند که دیگر جائی برای این حرف ها باقی نماند. آیا خبر دارید که پس از بیان طرح جهاد اقتصادی دشمن اعتراف کرد سیّدعلیخامنهای برنامه ریزی شده انقلاب را به نقطه اوجش سوق میدهد؟ آیا باور دارید که بارها از دانشمندان غربی از ذکاوت و هوش بی مانند حضرت آقا تعریف و تمجید شنیده ام؟ خدایا تو را بر همه نعم بزرگت سپاس!
طرح مدبّرانه آن عزیز به گونهای بود که هر کس تلاش و کاری در این نظام داشته باشد باید بنا به خواسته مقام ولایت فقیه مجاهدانه در جهت رشد کیفی و کمّی اقتصاد کوشا باشد. برایم این سؤال باقی است که اگر حضرت آقا تنها بر معنویات تکیه میکردند، آیا کسانی که از اسلام بیخبرند و یا تنها به نظریات و تئوری های غرب و یا شرق مینگرند نمیگفتند: آخوندها تنها از معنویات گفته و جز آخرت و مرگ چیزی نمیدانند؟
این کار آقا بیانی از کارآئی اسلام در ابعاد همهجانبه دنیا و آخرتی آن است. غفلت نشود که طرح «جهاد اقتصادی» خود نتیجهگیری و برآیندی از طرحهای گذشته و فعالیتها و کارهای قبلی است که به تدبیر حضرت ایشان و امام عزیز صورت پذیرفته است.
اسلام دین کامل و جامعی است که اصلاح دنیا و آخرت بشر را تضمین فرموده است. نظام اسلامی، دنیا و آخرت را در هم آمیخته و فرصت رشد و کمال را در همه ابعاد انسانی برای نوآوران، جوانان، فرهیختگان و اندیشمندان فراهم ساخته است. این نظام اسلامی توسّط مقام ولایت فقیه و بر اساس حفظ دو کفه تأمین دنیا و آخرت با هم پیش می رود تا نظام اسلامی برترین نوع حاکمیّت در عالم بشری باشد که هست.
ادامه دارد... .
پی نوشت ها:
1. سید علی خامنه ای، مشهد مقدس، 2/1/1390.
2. این اصطلاح «فقه جواهری» را اوّلین بار از حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) شنیده ایم که آن سیّد بزرگوار اندیشمندان اسلامی را به این فقه دعوت فرمود. کتاب ارجمند «جواهر الکلام» کتابی در سطح عالی و به نوعی فقه استدلالی است که علماء شیعه آن را متن درس خارج فقه خویش قرار می دهند.
3. منظور دوران حکومت و خلافت ظاهری حضرت مولی علی (علیه السّلام) است.
4. هود (11)، آیه 81.
5. روح الله الموسوی الخمینی، صحیفه امام، ج 1، ص 420.
دفتر استاد آقاتهرانی
ایثار در شوهرداری
فاطمهى زهرا علیهاالسلام در تمام زمینههاى عملى براى بانوان و پیروانش الگوى زندگى است و از جمله شوهردارى و جلب رضایت او مىتوان از سیرهى آن حضرت درسها گرفت و صفا و صمیمیت کانون خانواده را دو چندان کرد.
روزى امیرالمؤمنین على علیهالسلام از فاطمه علیهاالسلام طعام خواست، آن حضرت جواب داد: ما کانت الا ما اطعمتک منذ یومین، آثرت به على نفسى و على الحسن والحسین، فقال: الا اعلمتنى فاتیتکم بشىء؟ فقالت: یا ابالحسن انى لاستحیى من الهى ان اکلفک ما لا تقدر علیه!(1)
در نزد من چیزى نیست، جز آنکه دو روز پیش آن را به تو خوراندم و من آن را براى خود و حسن و حسین نگه داشته بودم. على علیهالسلام فرمودند: چرا در طول دو روز مرا مطلع نکردهاى، تا برایتان چیزى تهیه مىکردم؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: من از خدایم شرم کردم تو را به کارى بگمارم که قدرت تهیه و خرید آن را ندارى.
و در عبارتى دیگر اینکه: پدرم به من سفارش کرده که از على علیهالسلام چیزى درخواست نکن، هرچه او آورد استفاده کن، وگرنه تحمل بنما. (2)
از این حدیث درسهاى زیادى مىگیریم، از جمله اینکه فاطمه علیهاالسلام خود و فرزندانش گرسنگى کشیده و غذا را به على علیهالسلام خورانده است، و این حرکت تعجبآمیز، ایثار و عشق و علاقهى شدید زهرا به آن حضرت را مىرساند، هرچند ممکن است نسبت به بچههاى کوچک نیز غذا و طعامى غیر از آن داده باشد.
1 ـ بحار، ج 41، ص 30 و ج 43، ص 31- 59- عوالم 11، ص 158- جلاءالعیون، ج 1، ص 137.
2 ـ کان رسولاللَّه نهانى ان اسئلک شیئاً فقال: لا تسألین ابن عمّک شیئاً ان جائک بشىءٍ و الّا فلا تسألیه.
توصیه های اخلاقی استادم مرتضی آقاتهرانی استغفار برای دیگران از پیامبراکرم (صلوات الله علیه و آله) نقل است که حضرت فرمودند: «مَنْ قَالَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ مُؤْمِنٍ خَلَقَهُ اللَّهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً»؛ اگر کسی برای مؤمنین و مؤمنات طلب مغفرت کند، خداوند به عدد هر مؤمنی که از هنگام خلقت آدم تا قیامت خلق میکند، برای او سه چیز در نظر میگیرد؛ برایش حسنه مینویسد و از گناهانش میکاهد و بر مقامش میافزاید.1 در جامعه اسلامی، مسلمین باید به فکر هم باشند و نسبت به دیگران غافل نباشند. اگر ما برای دیگران دعا کنیم، بهتدریج به حدی از کمال خواهیم رسید که در زمانی که فقط برای خودمان دعا میکردیم، نمیتوانستیم به آن کمال برسیم، چرا که وقتی فقط برای خودمان دعا میکنیم، دیدمان را به اندازه وجودی خودمان محدود کردهایم. اما هنگامی که دیگران را در دعاهای خود سهیم می کنیم، سعه وجودیمان گسترش یافته و تنگنظریها از دل و جانمان دور می شود و این افزایش وسعت دید، بهتدریج موجب کمال انسان خواهد شد. لذا شایسته است که انسان برای غیر استغفار کند و حتّی از مؤمنین هم بخواهید که برایش استغفار کنند. خاطره ای از مرحوم آیت الله صافی اصفهانی(رضوان الله تعالی علیه) مرحوم آیت الله صافی(رحمه الله) می فرمود: سفر حج مشرف شده بودیم و هم اتاقیِ ما چند نفری را انتخاب کرده بودند تا با ما هم راحت باشیم. یکی شان، یکی از دوستان بود که در اصفهان استاد دانشگاه بود و آدم متدیّن و دانایی بود. این بنده خدا یک روز خیلی مضطرب و منقلب از خواب بلند شد و گریه مفصلی کرد. ما نگران شدیم که چرا؟ چی شده؟ بالاخره کمی که آرام شد از ایشان سؤال کردیم چی شده که شما این طور می کنید؟ گفت: الآنه خواب بودم و در عالم خواب، یکی از بستگان را خواب دیدم. و ایشان با یک حالتی رو به من کرد وگفت: من با شما چه کار کرده ام که تو این طور می کنی؟ چرا مرا یاد نمی کنی؟ هم اتاقی ما گفت که: این مدّت که اینجا هستیم چند بار حرم مشرف شدم و تسبیح دست گرفته و یکی یکی هر کسی که یادم می آید برایش طلب استغفار کرده ام، اسم آورده و از ایشان یادی می کنم. اما یکی از بستگانمان هست که ما از همان بچگی با هم یک مقدار خوب نبودیم. در بازی ها و بعد در مدرسه دعوایمان می شد. بعد بزرگ تر شدیم او زن گرفت، ما هم زن گرفتیم. من اصلا از ایشون خوشم نمی آمد. دیدید بعضی از بعضی خوششان نمی آید، حالا به هر دلیلی، ولی بالاخره خوششان نمی آید، من هم از این خوشم نمی آمد. تا این که رفتیم حرم و تسبیح دست گرفتیم و هر کسی یادمان می آمد دعایش می کردیم، تو این اسامی که به ذهنم می آمد یک دفعه به ایشون که می رسید می گفتم حالا این را ولش کن، رد می شدم و می رفتم سر بعدی. سه مرتبه این طور شده و هر سه بار همین که این به خاطرم می آید می گویم ولش کن و رد می شوم. و امروز هم حرم رفتم باز دوباره همین کار را کردم. الآن که استراحت می کردم آمد به خوابم، و گفت که من به تو چه کردم که هر چه من به خاطرت می آیم، مرا یاد نمی کنی؟ چرا سفارش مرا به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نمی کنی؟ با یک حالت ناراحتی گفت چرا همچین می کنی؟ ایشان ادامه داد برای همین گریه می کردم و حالم چنین شد. آیت الله صافی (رحمه الله) فرمود: بعد از تعریف این قضیه پرسید: حالا باید چه کار کنم؟ مرحوم آقای صافی (ره) می فرمودند گفتم که پا شو همین الآن یک غسل زیارت بکن، وضویت را بگیر و برو حرم، و خدمت رسول خدا (صلوات الله علیه) فقط برای این بنده خدا دعا کن! او گیر است و نیاز دارد که تو برایش استغفار کنی و یادش کنی. در دعا بخل نداشته باشید. وقتی دعا می کنید هیچ وقت بخلتان نیاید، برای هیچ کس؛ بله باید مؤمن باشد تا برایش دعا کنیم امّا برای کسی که فریب خورده و یا اهل ایمان نیست درست است که نمی شود طلب استغفار کرد اما هدایتشان را بخواهید. امّا اهل ایمان که باشند، برایشان استغفار کنید. همین که محبّ اهل بیت (علیهم السلام) باشند، آدم باید دعایشان کند و برایشان طلب استغفار نماید. و این طلب استغفار کردن در زمان های خاص یادتان نرود، مخصوصاً شب جمعه ویا موقع نماز شب. یک وقت می بینی توی نماز شب حالش را نداری مفصّل دعا کنی حداقل بگو: "الّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ اَلْأَحیَاءُ مِنهُمْ وَ الْاَمْوَاتُ" بخل نورزید که ایشان هم شما را دعا می کنند. از امام صادق (علیهالسلام) نقل است که حضرت فرمودند: «إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ»، اگر شخصی پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، «نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ»؛ از عرش ندایی میآید که: «وَ لَکَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفٍ مِثْلِهِ»؛ برای تو صدهزار برابر مثل او است. «وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ کَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ، فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا»؛ این در حالی است که اگر برای خودش دعا میکرد، فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده میشد. حال بنگرید که صدهزار تا که تضمین شده است، بهتر است یا یکی؟! آن هم کدام یکی؟! «وَاحِدَة لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا»؛ آن یکی که معلوم نیست مستجاب شود یا نه!2 پی نوشت ها: 1. بحارالأنوار،ج 90، ص391. 2. منلایحضرهالفقیه، ج2، ص212.