جدایی نادر از سیمین" مانیفست فتنه سبز برای تخریب نظام
شاید بهترین مولّفه برای شناساندن اصغر فرهادی کارگردان این فیلم این باشد که وی فیلمنامه نویس اثر جنجالی حاتمی کیا یعنی ارتفاع پست می باشد. فیلمی که یاد آور جمله معروف " انقلاب فرزندان خود را می خورد" بود. این بار فرهادی با آخرین ضلع مثلث خود یعنی "چهار شنبه سوری"، "درباره الی" ، " جدایی نادر از سیمین" باز گشته و در اتفاقی نادر، هم بهترین جوایز جشنواره بین المللی فیلم فجر در داخل را از آن خود کرده و هم جایزه خرس طلایی برلین را. برای اینکه فیلم را سطر به سطر و دقیقه به دقیقه مورد نقد و تحلیل قرار دهیم زمانی بسیار می خواهد اما برای بینندگانی که در این ایام دیدن این فیلم را انتخاب کرده اند کد هایی برای اشراف به ماهیت آخرین ساخته فرهادی و نیز اطلاع از کم و کیف آن داده می شود تا با دیدی باز فیلم را دیده و یا پس از دیدن تحلیل کنند. در یک جمله باید گفت: فیلم فوق تنها یک اثر رئال اجتماعی نیست بلکه مانیفستی است از هر آنچه ضد انقلاب در این سالها علیه نظام مقدس اسلامی گفته و در مجامع جهانی داده زده است. این فیلم ماهیتی به شدت چند لایه دارد و از خواص آن تضاد در لایه هاست که بیننده را در پارادوکسی مرگبار فرو می برد که به طرز ماهرانه ای به تصویر کشیده شده است. این نکته را نباید فراموش کرد که اصغر فرهادی همواره با ابهام آفرینی و ایجاد شبهه و ظاهرا از طریق مشارکت اذهان بینندگان، بسیاری سوالات و اتفاقات را بی جواب رها می کند اما واقعیت امر اینستکه وی همیشه پاسخ به این ابهامات و شبهات را در لایه های زیرین ِ فیلمش برای ضمیر ناخودآگاه مخاطبان ارسال و در آن حک کرده است.
اولین نکته درباره این فیلم صحنه های آغازین آن در دادگاه است که سیمین (لیلا حاتمی ) از نادر ( پیمان معادی ) به دلیل همراهی نکردن با وی در سفر به خارج به دادگاه خانواده شکایت کرده و تقاضای جدایی از وی را دارد. در این صحنه سیمین برای اثبات ادعایش جهت همراه کردن دختر 11 ساله اش در این سفر می گوید: دوست ندارم دختر در این شرایط بزرگ شود. و سوال نادر از سیمین که می پرسد چه شرایطی ؟ اولین گام از سناریوی شبهه افکنی و ابهام تراشی اصغر فرهادی است. اتفاقات رخ داده در فیلم و دیالوگ های رد و بدل شده در دقایق بعد تا آخرین ثانیه های فیلم پاسخی پنهان به این سوال آشکار می دهد. فرهادی با نشان دادن دروغ های رد و بدل شده و فضای هرج و مرج حاکم در جامعه چنین القا می کند که سیمین نمی خواست دخترش در جامعه ای به شدت آلوده به ریا و دروغ و بی قانونی و خودکامگی زندگی کند.
دومین نکته، اشارات نادر برای خارج نشدن از کشور است. نشان دادن اینکه نادر به خاطر پدرش ( کهنسالی که نمادی از آب و خاک و مرز و بوم ما به شمار می رود ) و اشاره اش به تعلق خاطر به کشور و اینکه به علت چنین دلایل عامه پسندی از کشور خارج نمی شود نکته بسیار مهم و لایه ی بسیار پنهانی از این فیلم است. برای فهم دقیق این نیش و کنایه باید مروری داشت بر مناظره های نامزدهای انتخاباتی و سعی و تلاشی که کروبی و موسوی نامزدهای دیروز انتخابات ریاست جمهوری و دشمنان امروز نظام در تخریب وجهه دولت از خود به خرج می دادند. اینکه آنان خود را مُحق جلوه داده و با عاشقِ آب و خاک نشان دادن خود، دیگر رقبا و به صورت تخصصی دکتر احمدی نژاد را بی تفاوت نسبت به این مهم نشان می دادند. اینجاست که باید از سعی وافر فتنه گران سبز برای بالا بردن رقم فروش فیلم پرده برداشته و بر ماهیت چنین عملی واقف شد. هر چند فرهادی اشاره ای به رخدادهای پس از فتنه ندارد که در آن مشخص شد چه کسانی لاف وطن دوستی می زدند و چگونه دشمنان قسم خورده نظام شدند.
سومین نکته؛ انحرافیست که فرهادی در نشان دادن چهره مذهبیون از خود نشان داده است. راضیه(ساره بیات) را نباید به عنوان نماد مذهبی بودن در ایران پذیرفت. هر چند فرهادی سعی دارد چنین انگاره ای را به مخاطب بقبولاند. در چندین موضع از فیلم راضیه از پذیرش پول بابت دیه بچه خودداری می کند و این خودداری نه به خاطر تدین وی بلکه به دلیل این اعتقاد است که وی می گوید اگر پول را بگیرد بلایی سر بچه ام می آید. این یعنی نهایت اعتقاد به مذهب در جامعه ایرانی! حال اگر این اعتقاد به مذهب مورد قبول قرار گیرد پس تکلیف میلیون ها نفر از افرادی که کرور کرور پول حرام می گیرند و بلایی نیز سر بچه شان نیامده چه می شود؟ فرهادی به طرز زیرکانه ای رفتارهای راضیه در نپذیرفتن پول را به اعتقادات سطحی عوام و شانه به شانه زده خرافات گره زده و مذهبیون را عملا خرافاتی نشان داده است. در حالی که بایستی راضیه به دلیل تشرع و تدین و نه اعتقادات کم عمق و سطحی از گرفتن پول حرام سر باز می زد. مضاف بر اینکه فرهادی تا آخر فیلم تکلیف پولی را که ادعا می شد راضیه دزدیده مشخص نکرد. این هم از همان ابهاماتی است که تیشه به ریشه مذهبیون و نماد به تصویر کشیده شده آن در فیلم یعنی یک زن چادری می زند. هر چند در ابتدای فیلم برداشتن پول توسط لیلا حاتمی بسیار ظریف نشان داده می شود اما قرار دادن آن در لایه های پنهان فیلم چندان نمی تواند غیر عمدی و بدون قصد باشد.
چهارمین مسئله: پیامی است که دختر نادر در پایان فیلم و در دادگاه به بیننده القا می لکند. دختری که در ابتدای فیلم نشان می دهد به دلیل شخصیت مثبت پدرش و اینکه قصد دارد مانع طلاق پدر و مادرش شود می خواهد در کنار نادر بماند در انتهای فیلم و پس از دیدن دروغ و انکار واقعیت پدرش عملا به گونه ای فضا را مدیریت می کند که حرف لیلا حاتمی در ابتدای فیلم درست از آب درآید و این شرایط آکنده از دروغ و بدی برای ترمه (دختر نادر) هم مسجّل شده و بیننده حکم به رفتن دختر همراه مادرش به خارج از کشور دهد.
آخرین نکته؛ مصائبی است که بر شهاب حسینی (حجت) وارد شده است. جمله وی که چندین سال دنبال حقش که ضایع شده بوده و در دادگاه ها هیچ کسی به فریاد وی گوش نداده ، یکی از صریح ترین رویارویی های فرهادی با دستآوردهای انقلاب در سی سال گذشته است. تصور کنید در جشنواره های بین المللی که این فیلم در حال اکران است چنین تصویری از ایران به نمایش در آید آنگاه چه بلایی سر وضعیت حقوق بشر و نوع نگاه غربی ها نسبت به ایران خواهد آمد. فرهادی رسما بیننده را در جایگاهی قرار می دهد که به این نتیجه برسد که در ایران کسی به فکر محرومان و مستضعفان نیست. شعاری که بارها فتنه گران در دو سال گذشته و در سی و دو سال پس از پیروزی انقلاب سر داده اند.
وبلاگ اسرار