خاتون خاک و افلاک ثقل صبور
پریشانی، ترجمان بضاعت زبانی است که در لکنت گنگ واژهها، به دنبال صدایی میگردد تا بتواند در مقابل ثقل صبور آنچه تو گفتهای، از ازدحام این جمعیت منتظر بگریزد؛ اما باز هم به رها کردن خلافت و پس دادن آنچه حق تو و علی است راضی نمیشود.
«ای دختر رسول خدا! به درستی که پدرت بر مؤمنین عطوف و کریم و رئوف و رحیم بود و بر کافران عذاب و عقاب عظیم! پدرت، شوهر تو را بر هر دوستی و خویشی برتری داد و شوهر تو نیز پدرت را در هر کار بزرگی مساعدت کرد. شما را دوست نمی دارد مگر هر سعادتمندی و دشمن نمیدارد مگر هر بدکاری؛ زیرا که شما خاندان پاک رسول خدائید و تو ای برگزیدة زنان و دختر برترین پیامبران! در گفتارت راستگویی و در عقل فراوانت بر دیگران پیشقدمی.
به خدا قسم من قدمی از رای رسول خدا فراتر نگذاشتم و جز به اذن او اقدام نکردم. من از پیامبر خدا شنیدم که میفرماید ما گروه پیامبران دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمیگذاریم؛ ما فقط حکمت و علم و نبوت به ارث میگذاریم. و ما آنچه تو در طلب آن هستی در مصرف خرید اسب و اسلحه قرار دادیم تا مسلمانان با آن جهاد کنند و این کار را به اتفاق همه مسلمانان نمودم و در رای و نظری که نزدم بود مستبدانه عمل نکردم. ایا تو میپسندی که من در این موضوع خلاف گفتة پدرت عمل نمایم؟»
حیران حوصلة این همه فریب، شکیبایی پلک خستهات را به خلوتی از ازدحام نور و ملائک بکشان و باور کن که در طاق شکستة باور این جماعت در حال گریستن، هیچ نشانی از انعکاس یاری در آیینة زنگار گرفتة این چشمها نخواهی یافت: «سبحان الله! پیامبر اکرم(ص) از کتاب خدا روگردان نبود. ایا میخواهید علاوه بر مکر چیزی هم به زور به او ببندید؟ این کار بعد از وفات او شبیه به همان دامهاست که برای هلاک او در زمان حیاتش گسترده شد. اینک این کتاب خدا بین من و شما حکم عادل که میگوید سلیمان از داوود ارث برد و یحیی از زکریا.»
در جستجوی هیچ پنداری، جهان این پیمانشکنان از قداست وحیگریزان، از خلسة خواب تیرگیها باز نخواهد گشت؛ ابوبکر باز هم در شعاع خطخوردة بهانههایش دور میزند: «تو معدن حکمتی و مرکز هدایت و رحمت! اینک این مسلمانان حکم بین من و تو! این قلادهای که به گردنم آویختهام آنان به گردنم آویختهاند!»
آنچه باید میگفتی، گفتهای و حجت خود را بر آنان تمام کردهای: «ای مردمان! که برای شنیدن حرف بیهود شتابانید و کردار زشت زیانآور را نادیده میگیرید؛ ایا در قرآن نمیاندیشید و یا آنکه مهر بر دلها زده شده است؟ بسیار بر مئآل اندیشی کردید و ایات قرآن را تأویل نمودید و بد راهی نشان او دادید. به خدا قسم تحمل این بار برایتان سنگین و عاقبت آن برایتان پر از وزر و وبال خواهد بود. وقتی که پردهها برای شما برداشته شود و زیانهای این امر برایتان روشن گردد و آنچه را که حساب نمیکردید بر شما آشکار گردد و آنجاست که به راه باطل روندگان زیانکار گردند.»
زمانه زبان از تهاجم فرصت پیمانهای شکسته، فرو بسته است، و ازدحام منظومههای سر به راه تمام مسیرهای تا آسمان، در انتظار حلول تو در عرش بیرنج خداوندند.
شادی پیوستن به پدر را در میان همهمهای که میشنوی جا میگذاری و با تمام اندوهت اجازه میدهی تا زنان مهاجر و انصار گرداگرد تو بنشینند؛ از حال تو بپرسند؛ و با تشویش طوفانی تازه که در جانشان برخواهی انگیخت سخنان تو را برای مردانشان تکرار کنند:
«صبح کردم در حالی که نسبت به دنیای شما بیزار و بیمیلم و نسبت به مردانتان غضبناک؛ چه زشت است سستی آنها پس از کوشش و تلاششان و سر برسنگ خارا زدن و فساد آراء و انحراف امیال؛ و برای خویشتن چه بد ذخیرههایی پیش پیش فرستادند که خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب جاودانه خواهند بود.
وای بر آنها! آنان چگونه خلافت رسول خدا را از پایگاه استوارش دور کردند؟ و اساس نبوت و قواعد آنرا دگرگون ساختند و از خانهای که جبرائیل در آن فرود میآمد به خانة دیگری بردند؟ چه باعث شد که از علی کینه به دل بگیرند؟ او را سرزنش کردند، چون شمشیرش خویش و بیگانه و شجاع و غیر شجاع نمیشناخت و نسبت به مرگ بیاعتنا بود؟ چون علی دشمنان را به شدت میگرفت و میکشت و غضب او در راه خدا بود؟ سوگند به خدا اگر زمام امور خود را که پیامبر(ص) به علی(ع) واگذار کرده بود به دستهای وی سپرده بودند آن را به ملایمت و سهولت راه میبرد و این شتر را سالم به مقصد میرسانید و حرکتش حرکتی رنجآور نمیشد. اگر وی در محل زمامداری مینشست، هیچگاه بهره فراوانی از بیتالمال برای خویشتن برنمیداشت و برای مردم، زاهد از فرد حریص بر دنیا خوب بازشناخته میشد و راستگو از دروغگو. کسانی که ظلم کردند نتایج دستآوردهایشان به زودی به آنان خواهد رسید و آنان عاجزکنندگان ما نیستند.
ای کاش میدانستم کدام ستون را پشتیبان گرفتهاند و به کدامین ریسمان تمسک جستهاند؟ و بر کدام خاندانی پیشقدم شدهاند وای بر آنان! به جان خودم سوگند که این فساد فزونی گرفته است و از پستان شتر اسلام از این پس خون فراوان خواهد آمد و زهری که بهسرعت هلاک میکند. پس حسرت بر شما باد! کارتان به کجا خواهد انجامید؟ در حالی که حقایق امور بر شما پنهان و مخفی گشته است.»[1]
[1] . بحار الانوار، ج 10، اعلام النساء، ج 4، ص 123، کشف الغمة، اربلی، ص 147
سایت حوزه