افشای روایت پنهان و مغرضانه فیلم "دموکراسی تو روز روشن"
مصطفی براری- با توجه به اینکه غرض نگارنده پرداختن به مسائل شخصی و بررسی سوابق سیاسی دست اندرکاران این فیلم از جمله تهیه کننده و فیلم نامه نویس این اثر محمد علی زم (که از مسئولین هنری دوران اصلاحات و فعالین عرصه سیاسی بوده و علی عطشانی سازنده فیلم پوست موز که هرگز به اکران عمومی نرسید) نیست به افشای روایت پنهان و مغرضانه فیلم دموکراسی تو روز روشن می پردازد.
این نقد کمی طولانی است، ازآنجا که داستان فیلم روشن است اما تا حدودی بعضی از سکانس ها که توهین های خود را با لایه های پنهان فلسفی مطرح می کند، به ناچار باید توضیح کامل داده و مثال از صحنه های فیلم بیان شود.
در فیلم دموکراسی تو روز روشن، شخصیت اصلی فیلم سردار امیر ستوده که محور فیلم تا پایان به دور این شخصیت می چرخد، از سرداران هشت سال دفاع مقدس است که در سازمان تحقیق و تفحص در امور شهدا مشغول بهکار است. سردار امیر ستوده در تصور خانواده و مردم یکی از شخصیتهای بی ریا، متعهد، مومن، بهدور از تجملات دنیا است که بعد از جنگ خالص باقی مانده و به خاطر خالص بودنش هنوز در خانه استیجاری زندگی می کند و چیز از خود ندارد. در واقع این تصور ابتدایی مخاطب از فیلم است.
او دارای یک دختر به نام زهرا است، که به پدر خود ایراد میگیرد، "چرا با آنکه خودت پای برگه عالم و آدم را برای در خواست وام امضا می کنی، خودمان نمی توانیم وامی را بگیریم و از استیجاری بودن منزل نجات پیدا کنیم" که با توجیهات همیشگی پدر مواجه می شود. در این سکانس مخاطب تصور می کند قرار است، با یک سردار سپاه، خاکی، مردمی، درد و رنج کشیده مواجه باشد، در حالی که در میانه فیلم این تصور تبدیل به چیز دیگری می شود. (در همین سکانس سؤالی در ذهن ایجاد میشود که کارگردان و یا علی زم از کدام سردار جنگ الگو برداری کرده که داستان این فیلم به زندگی آن سردار می پردازد؟ و سوال دیگر اینکه، دختر سردار ستوده از لحاظ ظاهری و حجاب به کدام خانواده سردار سپاه شباهت دارد؟) امیر ستوده همچنین دارای پسری است که توجه زیادی به پدر خود ندارد و همیشه مورد سرزنش پدر بابت موهای بلند و ظاهری غیر موجه است.
تفکرات سکولاریستی از سوی کارگردانان دولت اصلاحات همیشه مورد توجه واقع شده و هنوز هم در فیلمهای ایرانی به روشهای مختلفی بهکار می رود. تفکراتی که این کارگردانان، از آن در فیلمهای خود استفاده کرده و از سوی جشواره های داخلی، خارجی و وزارت ارشاد مورد تحسین و تشویق قرار میگرفتند. تفکراتی که در فیلم دموکراسی نیز وجود دارد. در اکثر این فیلمها، دین نمی تواند کارایی مناسبی در جامعه داشته باشد و باعث کند شدن روند اجتماعی می شود، یا اینکه در عصر حاضر که عصر پیشرفت نامیده می شود، کارایی خود را از دست داده است. در این گونه فیلم ها که تعداد آنها هم متاسفانه کم نیست، همیشه خانواده های مذهبی دچار مشکلات فراوان و شدیدی با فرزندان خود و همچنین با جامعه هستند و هرگز نتوانسته اند ارتباط درستی با آنها برقرار کنند. همیشه پدران و مادران، فرزندان خود را بابت اینکه به روز، شیک و آزاد هستند، سرزنش، تحقیر و مورد اتهام قرار می دهند؛ پدران و مادرانی که بهدلیل اعتقادات مذهبی خود همیشه غافل ازآن تربیتی که خود میل داشته، بودند. پدران و مادرانی که اجازه نمی دهند فرزندانشان به استعداد های درونی خود بپردازند (مو سیقی، هنرپیشگی، آزاد اندیشی و...) اینگونه فیلم ها این را به مخاطب خود تزریق کرده که دین و مفاهیم مذهبی هستند که فرزندان را محکوم کرده و باعث سرخوردگی آنها می شود. در نتیجه فرزندان دچار دوری از خانواده، احساس ضعف و ناامیدی و افسردگی شده و دین را به عنوان سدی برای پیشرفت خود میدانند و تمامی ارزشها و اعتقادات دینی را زیر پا گذاشته، دچار اختلافات شدیدی با خانواده و نیز جامعه و حکومت اسلامی می شوند.
اما "دموکراسی تو روز روشن"؛
فیلم "دموکراسی تو روز روشن" بر خلاف روایتی که تهیه کننده آن اظهار می دارد "این فیلم روایتی از سرگذشت زندگی یک سردار دفاع مقدس است که در زندگی اشتباهاتی مرتکب شده و در عالم برزخ سعی در جبران خطاهایش دارد. فیلم موضوع و سوژه خاصی دارد که همه این اتفاقات در بستر طنز رخ می دهد و با مفهوم دینی ساخته شده است"، می توان با نگاهی باز و منصفانه تر از فیلم، روایتی کاملاً مغرضانه با مفهوم ضد دینی برداشت کرد که متاسفانه منتقدان به مفهوم واقعی فیلم اشاره نکردهاند و حتی برخی از روحانیون و چهره های سرشناس و نیز افراد ساده لوح این فیلمی را متفاوت ترین فیلمی که در ژانر دفاع مقدس با نگاهی تازه به عالم برزخ ساخته شده، دانسته اند و آن را فیلم مذهبی می دانند.
با این حال، با توجه به سوابق فیلمهایی که در دولت اصلاحات ساخته شده و هنوز هم از سوی کارگردانان متمایل به آن خط فکری ساخته میشود، (با در نظر نداشتن مسایل سیاسی) این فیلم را برخلاف علی زم، اینگونه روایت می کنم.
روایت فیلم، سرگذشت یک سردار سپاه است که در جبهه (تاکید در کلمه جبهه نه جامعه، یعنی نوک پیکان کارگردان در مورد ماهیت جبهه و اتفاقاتی که در جبهه افتاد، نشانه رفته) مرتکب (فرار از جبهه و نجات جان خود، به جای نجات جان یک رزمنده شیمیایی) شده و بعد از اینکه مورد ترور واقع میشود و به کما می رود، در عالم برزخ مورد بازخواست و پاسخگویی بر اعمال غلطی که در جنگ انجام داده، می شود، در حالی که این سردار بعد از مرگ تصور می کرد با انفجار بمب شهید شده است و با توجه به سابقه ای که در جنگ به عنوان فرمانده جنگ داشته و نیز سوابقی که در انقلاب داشته، باید تمامی گناهان او پاک شده، در عالم برزخ مورد استقبال و رحمت خداوند قرار گیرد تا به بهشت رود، در حالی که با تعجب به او می گویند که تو شهید نیستی و باید پاسخ گوی اعمالت باشی...
اما نکاتی مهمی که باید در آن تامل و تعمق بسیار کرد:
1- در این فیلم مسأله شهادت، ترور، شهادت جانبازان بعد از پایان جنگ، رزمندگان، پاسدارن سپاه، سیاست های نظام، قوانین حاکم براجتماع... زیر سؤال رفته و کاملا این فیلم با نگاهی مغرضانه در ذهن مخاطب شبهه پراکنی میکند یعنی مهم ترین پیام فیلم، شبهه پراکنی است. کارگردان در سراسر فیلم خود بیمحابا به محاکمه شهدا پرداخته وسعی میکند تا قداست شهید را در هم شکسته و ادعا کند که بر خلاف تفکر مردم، کشتهشدگان جنگ تحمیلی و عملیات تروریستی (ترور) شهید نیستند. این موضوع را در سخنان (حاج آقا مقدسی) آنجا که به ستوده میگوید از موقعی که من به اینجا آمدهام، شهید شهری (کشته شدگان عملیات تروریستی) ندیدهام، میتوان مشاهده کرد.
2- تمام ساختار فیلم درخدمت سکولار کردن ارزشهای جامعه گام بر میدارد و نهایتا به سخره گرفتن ارزشهای متعالی یک ملت میانجامد. این فیلم فرهنگی را القا می کند که می توان متعالیترین وجه یک ملت یا حساس ترین باورهای دینی یک ملت را به شوخی و تمسخر گرفت.
3- در فیلم، دو فرشته مرگ وجود دارد. یکی که مامور گرفتن جان انسانهاست که هرگز با هدف خاص کارگردان، به آن مستقیما اشاره نشد تا ذهن مخاطب به آن مشغول نشود و دیگری فرشته ای که مخصوص گرفتن جان رزمنده هایی که سرگذشتشان شبیه به امیر ستوده است که فیلم با ترتیب خاصی، ذهن مخاطب را به این فرشته مشغول می سازد. جهت اثبات این مطلب، وقتی قرار است هواپیمای سپاه پاسداران سقوط کند، فرشته دیگری که ما درفیلم فقط صدای آن را داریم به (گلزار) می گوید گرفتن جان 5 تن از پاسداران هواپیما مربوط به او می شود و باید برود و یا نمونه های دیگر... در اینجا سوالی در ذهن بیننده ایجاد می شود که چرا (گلزار) فقط باید جان 5 تن از پاسداران را بگیرد و یا چرا جان برخی رزمنده هایی مانند ستوده را می گیرد. بنده در جواب این را عرض میکنم که فیلم در همان سکانس های اولیه، توهین های مستقیم به شهدای جنگ و پاسدارهای سپاه را آغاز میکند. دلیل این مطلب این است که در اواسط فیلم (البته با کمی تامل) روشن می شود فرشته مرگ (گلزار) فرشته ای است که مخصوص و یا مامور گرفتن جان رزمنده هایی که شهید محسوب نمی شوند و جزء رزمنده هایی که سرگذشت ریاکارانه ستوده را داشته اند، است. پس همه پاسدارانی که در هواپیمایی سقوط کردند، قرار نیست شهید محسوب شوند، چون در بین آنها پاسدارانی شبیه به سرگذشت امیر ستوده وجود دارند که بهخاطر خیانت هایی که در جبهه و جامعه کردهاند، باید این فرشته جان آنها را بگیرد. و یا در آن سکانسی که ستوده در زمین افتاد و در حال دیدن این است که فرشته مرگ جان دیگر رزمنده ها را هم می گیرد، مخاطب می تواند برداشت کند پس آن رزمند ها هم مانند ستوده... بوده اند.
4- در سکانسی (که از سوی کارگردان، مهمترین سکانس فیلم مطرح می شود) ستوده با گذاشتن تفنگ به سمت خودش، از فرشته میخواهد تا با شلیک گلولهای به جان او پایان دهد که فرشته امتناع میورزد. برای مخاطب سوال ایجاد می شود چرا بدون وقفه، ستوده این کار را انجام داد؟ آیا این فیلم، این پیام را به من می فهماند که هر رزمنده ای در جنگ گمان می کرد کشته شدن به هر شکل و در هر شرایطی، شهادت محسوب می شد، اشتباه بوده و این نشان دادن درک ضعیف و ناآگاهی سرداران و یا رزمندگان از مفهوم واقعی شهید و شهادت بود؟ یقینا همین مسأله طرح می شود. در اینجا متاسفانه ذهن مخاطب به سوی شهادت های انتحاری که رزمندگان انجام داده و یا بستن نارنجک بهدور کمر خود و زیر تانک رفتن میرود. کارگردان در همان لحظات ابتدایی فیلم با به تصویر درآوردن این صحنه، توهینهای خود را به رزمندگان و کسانی که در جنگ از جان خود راحت گذشته اند، آغاز میکند (طرح موضوع شور به جای شعور).
5- روایت این فیلم این تفکر را به مخاطب القا میکند که فرماندهان ارشد جنگ، جزء ترسوترین، خود خواه ترین، ریاکارترین رزمنده ها بودند که در مصاف با دشمن ترسیده و دیگران را قربانی «زنده بودن» خود کرده اند، اشاره به نوجوان 14 سالهای که سردارستوده را ترسو خطاب می کند و اورا شخصی که در پادگان مخفی شده معرفی می نماید. یا اینکه ستوده در نزد وکیلش اعتراف می کند که بهدلیل ترس و نجات جان خود، ماسک را به آن رزمنده زخمی نداده بود. در سینما وقتی از قشر خاصی صحبت میشود، یک نمونه کامل از آن قشر انتخاب میشود و آن را الگوی همه آن قشر معرفی میکند، چیزی که در این فیلم مطرح شد امیر ستوده الگوی همه سرداران سپاه است، پس مخاطب می تواند این را برداشت کند که دیگر سرداران و یا رزمنده ها هم شبیه به ستوده بوده اند.
6- روایت داستان به مخاطبین خود ثابت می کند، قرار نیست هر سردار و یا جانبازی که در جنگ بوده و بعد از جنگ مورد ترور قرار گرفته و یا بر اثر جانبازی کشته می شود، در پیشگاه خداوند شهید محسوب شود؛ این در حالی است که او از سوی نظام شهید محسوب می شود. (ستوده در این فیلم ترور شده اما شهید محسوب نمی شود ) در واقع ذهن مخاطب می تواند یاد شخصیتهایی باشد که بعد از جنگ ترور شده و شهید محسوب می شوند. دقیقاً در این فیلم ترور با مفهوم شهادت زیر سؤال رفته...
7- بهنظر شما با چه هدفی از سوی کارگردان و همچنین علی زم، (که هر دو شدیدا مخالف احمدی نژاد بوده)، مسئله شخصی خود را در فیلم که مربوط به انتخابات می شد، پیاده می کنند؟ از آنجا که فرخ نژاد (امیر ستوده) شدیدا از مخالفان دکتر احمدی نژاد بوده و حتی علیه او با لحن تهمت، بی ادبانه و توهین آمیز در مراسم دوم خرداد قبل از انتخابات حرف زده و فیلم آن نیز موجود است، در فیلم با صراحت کامل ادای رئیسجمهور را در می آورد و به شعور مردم و شخصیت رئیس جمهور 70 میلیون نفره یک کشور توهین می شود. مخاطب به راحتی در سکانسی که فرخ نژاد با غرض و با ترتیبی خاص در حال ادعا در آوردن است، می فهمد که این صدای احمدی نژاد است. واقعا چرا سازنده این فیلم با توجه به اظهارت خود در رادیو فرهنگ که گفته بود حدود 10 دقیقه از صحنه های زاید فیلم را حذف کرده و بهجای آن صحنه های دیگری را اضافه کردم، این صحنه را حذف نکرده، در حالی که اگرهم حذف می شد، تحت هیچ شرایطی به روند فیلم آسیب زده نمی شد؟
8- یک پیام در فیلم جهت حفظ انسجام همه کارگردانان مطرح می شود: پیام فیلم این است که مسئولین نظام همیشه حاکم بر فیلمسازان هستند و سعی دارند نظرات و شیوه مدیریت های خود را بر روی فیلم ها تحمیل کنند. در فیلم یکی از مسئولان نظام، از کارگردانی میخواهد تا فیلمی از زندگی سردار ستوده تهیه کند تا مردم بدانند که وی چه زحمات فراوانی برای نظام کشیده است. کارگردان صریحاً اعلام میکند که حاضر به ساخت فیلم سفارشی نیست و فیلمهای او با سلیقه نظام جور درنمیآید، چراکه او بهدنبال حقیقت و عدالت است؛ یعنی اینکه نظام، اسطورهسازی را دنبال میکند و حقیقت همیشه پنهان می ماند. تا اینکه آن مسئول به او پیشنهاد می دهد که اگر این فیلم را بسازد، مجوز پخش فیلم توقیف شده اش را می دهند. اشاره به هر چیزی که شما اسمش را می گذارید...
9- این فیلم، ادامه فیلمهای دیگری است که با بی انصافی به مخاطب می آموزد، فقط روحانیت نیستند که از انگاره های دین سو استفاده کرده و نظام آنها را سنبل همه خوبی ها می داند و ازسوء استفاده های آنها سرپوشی می کند (اشاره به فیلم مارمولک) بلکه می توان به سرداران سپاه نیز که از سوی نظام جزء وفادارترین و متدینترین نیروها معرفی میشوند و سنگر محکمی برای صیانت از نظام به حساب میآیند، شک کرد.
10- این فیلم به مخاطب خود می آموزد که مسئولین نظام تحت هیچ شرایطی تحمل شنیدن انتقاد دیگران را ندارند و تمام کارهای خود را درست تلقی کرده و فقط خود را جزء نیک ترین انسانها می دانند. آنها هستند که باید دیگران را به راه خدا هدایت کنند. اشاره به ملاقات ستوده با آقای نیکزاد و سخنانی که میان آنان رد و بدل میشود. در این ملاقات، ستوده دائم ادعا میکند که شهید شده و باید یکراست به بهشت برود، و نیکزاد که مسئول رسیدگی به پرونده ستوده است، با مطرح کردن گناهان و اشتباهات ستوده، او را با واقعیت امر آشنا میکند. نیکزاد خطاب به ستوده میگوید: «یادت هست که اسلام اسلام میکردی و میگفتی که چادر بغلی مرا آدم کن و مرا برای اسلام نگاهدار! یادت است به بهانه آوردن مهمات فرار کردی، اما آن پاپتیها تنها دو قدم بعد از رفتن تو پرواز کردند.» ستوده که از شنیدن این سخنان بهشدت عصبانی است، میگوید که تمام عمر و جوانیاش را صرف انقلاب کرده و حالا زور دارد که کسی او را بازخواست کند.
11- در فیلم نکته ای بیان می شود که بارها مخاطب در فیلمهای قبلی شنیده است... (نیکزاد به ستوده می گوید پسرت از سهمیه دانشگاه استفاده کرده در حالی که دیگران...) متاسفانه در اکثر فیلمها به این مسأله و مسایل دیگری شبیه به این اشاره شده و در ذهن مخاطب شبهه ایجاد می کنند و هرگز پاسخی داده نمی شود. مشکلی با طرح انتقاداتی شبیه به این نوع سوالات ندارم اما خواستار این هستم که اگه سوال و یا شبههای در ذهن مخاطب ایجاد می کنید، حداقل آن طرف ماجرا را برای مخاطب شرح دهید تا آنها خود قضاوت کنند نه اینکه کارگردان قضاوت خودش را به مخاطب تحمیل کند و هرگز پاسخی برایش پیدا نکند!
12- با توجه به نکاتی که به آن پرداخته شد، بهنظر خواننده محترم، چرا علی زم در این فیلم یادی از شهید آوینی می کند؛ شهیدی که علی زم سالها در کنارش بوده...؟ در سکانسی از فیلم بدون هیچ توجیهی، گروه شهید آوینی ناشیانه با سردار ستوده آشنا شده و با او همراه می شوند. در واقع در همان ابتدا، سوژه دوربین گروه شهید آوینی سردار ستوده بود و هر کجا که او می رفت، از آن فیلم گرفته می شد. دقیقا به همان صورتی که شهید آوینی از سوژه های خود فیلم می گرفت. سردار ستوده به گروه شهید آوینی اعتراض می کند که مگر سوژه دیگری نیست که شما دنبال من راه افتادید و همهاش از من فیلم می گیرید... آنها از ستوده فاصله گرفته و دوباره در سکانس بعدی او را سوژه خود میکنند و... منظورعلی زم چه بود؟ آیا زم خواسته بگوید اظهاراتی که هواداران شهید آوینی از مستندهای آوینی کردهاند مبنی بر اینکه شهید آوینی همیشه از سوژه های ناب و رزمنده های فداکار در مستند های خود استفاده کرده، نمی تواند درست باشد، یعنی مردم به مستندهای شهید آوینی هم شک کنید و باور نداشته باشید. (چرا که در این فیلم گروه شهید آوینی بدنبال سردار ستوده ای که مخاطب آن را ریاکار، ترسو، خائن و... می دانند، می دویدند...)
13- شاید ایراد بگیرید که به نکات مثبت این فیلم اشاره نکردید، البته هدف یادآوری نکات مثبت این فیلم نیست چون تمام سایتها و نشریه های سینمایی به اندازه کافی از این فیلم دفاع، تقدیر و تشکر کردهاند؛ اما یک سکانس به ظاهر مثبت این فیلم دارد که آن هم با هدف خاصی طراحی شده!
این فیلم تاکید بر گسترش تفکرات پلورالیستی دارد؛ انجام عمل خیر بیتوجه به باورهای دینی. نیکزاد در سکانسی یکی از نکات مثبت زندگی ستوده را که موجب نجات او شده، نصیحت به پسر تنگدستی معرفی میکند که بر اساس آن پسر به سمت درس رفته و هم اکنون در کسوت پزشکی، بیماران را درمان میکند. مطرح کردن یک فعل اخلاقی به عنوان عامل نجات ستوده، تأکیدی مجدد بر گسترش تفکرات پلورالیستی، مبنی بر انجام عمل خیر بیتوجه به باورهای دینی است. کارگردان، هنگامی که از گناه ستوده سخن میگوید، از راه دین و ارزشهای دینی وارد میشود؛ بهعبارتی وقتی میخواهد ستوده را گناهکار جلوه دهد، از موضوعاتی چون چادر سر کردن دختر کوچکش، اعتراض به موسیقی گوش کردن پسرش و یا اشتباهات حضور در جبهه سخن به میان میآورد، اما هنگامی که از کارهای خیرش که موجب بخشایش او شده سخن میگوید، از رفتارهایی یاد میکند که صرفاً اخلاقی و قابل قبول و پذیرش در هر دین و آیینی است. خدمت به پدر و مادر و یا تشویق کودکان برای تحصیل، خلاصه شده در دین خاصی نیست. این موضوع از آنجا قابل تأمل است که اساسا مروجان اخلاق سکولار با حذف شریعت و احکام دین تلاش میکنند انسانها را تنها به شناخت خدا یا به عبارتی عرفی کردن دین دعوت کنند.
سوالات:
در این قسمت سوالات زیادی به ذهن من می رسد که فقط به برخی از آنها را اشاره می شود:
* چرا دیالوگ های سیاسی که ما در زمان فتنه بارها شنیده بودیم و کم کم در حال فراموش کردن بودیم، در این فیلم یادآوری می شود؟
* چرا دقیقا این فیلم مانند فیلم مارمولک و فیلمهای دیگر از شخص دومی که برخلاف امیر ستوده هستند، سخن نمی گوید در حالی که این فیلم می توانست از سرداران سپاهی که همیشه در خط مقدم بودند و به شهادت رسیده اند و تعداد آنها هم بسیار زیاد است، یادی می کرد تا بیینده برداشت درستی را از فیلم داشت؟
* چرا در فیلم بعضی نمادها دقیقا از فیلم ماتریکس کپی برداری شده (عینک سیاه، لباس فرشته مرگ، خودرو شاسی بلند، ساختمان بلندی که ستوده در آن محاکمه می شود، افکت و...)
* محمد علی زم به عنوان کارشناس مذهبی این اثر که خودش روحانی هم هست و به گفته کارگردان فیلم (کلمه به کلمه قسمت مذهبی فیلمنامه را آقای زم نوشته است) بگوید در کدام روایات دینی ما آنطوری که ایشان از عالم پس از مرگ که با نگاهی کاملاً غربی و شبیه به فیلمهای آمریکایی به تصویر می کشد، اشاره شده است؟
* آقای زم در طول 30 سال انقلاب یک نمونه از همسر تمام سرداران سپاه را مثال بزنید که دارای چادر و یا آن ویژگی که در این فیلم به آن اشاره شده است، باشد. و با چه هدفی این مسئله را مطرح کرد؟
آقای زم شما که در مصاحبه خود گفته بودید (دراین فیلم چیزی برخلاف مفاهیم دینی و عبادی وجود ندارد)، چگونه نقد هایی که این فیلم را ضد دینی میداند را توجیه میکنید؟
* شما که روحانی می باشید و باید حافظ مبانی اسلام باشید، چگونه مبانی سکولاریست را در فیلم بکار می برید؟
* آقای علی زم شما که خود را پیرو خط امام خمینی(ره) میدانید کدام یک از بیانات امام را در این فیلم رعایت کردهاید؟
خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهه های شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوال ناپذیر آن گونه هنری است که باید، به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیبا پسند طالبان جمال حق را معطر کند. تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی – صلی الله علیه و آله و سلم – اسلام ائمه هدی – علیهم السلام – اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها باشد...
هنرمندان ما تنها زمانی می توانند بی دغدغه کوله بار مسوولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکاء به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده اند. و هنرمندان ما در جبهه های دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملا اعلا شتافتند، و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی درد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند. امام خمینی (ره)
منبع: رجا نیوز