فرش قرمز نمادی از سینمای سرمایه داری!
جریان لیبرالیسم و سرمایه داری غرب همیشه تلاش داشته نوع طرز تفکر خود را در همه ابعاد به دیگر ملت ها و دیگر فرهنگ ها القا کند. این جریان که بر پایه مادی گرایی و اومانیسم استوار است تمام توان خود را به کار گرفته تا نمادها و نوع نگاه خود را در تمام زمینه های زندگی بشری نمایان کند، به گونه ای که بدون تردید می توان در بخش های مختلف زندگی امروز در غرب این نمادها را مشاهده کرد.
این تفکر عرصه هنر و سینما را هم از القای اهداف و نوع نگاه خود رها نکرده و اتفاقاً به صورت ویژه ای در این عرصه وارد شده و با فراهم کردن جلوه های مادی گرایی در عرصه هنر بیننده را دعوت به روی آوردن به لیبرالیسم و مادی گرایی فرهنگی کرده است. یکی از آشکارترین مظاهر فرهنگی این مکتب فکری در سینمای امروز را می توان مراسم و جشنواره های پررزق و برقی دانست که هر ساله در زمان معینی برگزار می شوند، در این جشنواره ها بیش از هر چیز نمایش مد و لباس و ثروت و دیگر مظاهر مادی دیده می شود. اما در این میان علاوه بر این برنامه ها هر ساله، جشن هایی همچون فرش قرمز هم که پیش از اکران فیلم های غربی برگزار می شود دقیقا از دیگر مصادیق سینمای سرمایه داری است.
در این میان باید به این موضوع اشاره کرد که به تقلید از سینمای غرب فرش قرمز به تازگی در برخی کشورها از جمله ایران هم باب شده است.
به واقع اولین فرش قرمز در دنیای هنر در نمایش آگامنون استفاده شد. فرش قرمزی که برای حضور مسئولین در این نمایش پهن شد. این موضوع دیگر ادامه نیافت تا اینکه در سال 1865 برای افتتاح تئاتر نیوجرسی بار دیگر فرش قرمز پهن شد و از این پس بود که در دنیای هنر غرب این مراسم قبل از اکران فیلم ها برگزار شد. این در حالی بود که سینمای غرب به تدریج در حال شکل گیری بود و هنوز آن چنان که امروز هست، آلوده به بازی های سیاسی نشده بود.
نقطه ای برای انحراف و انحطاط
اما پس از مدتی هدف برگزاری مراسم همچون فرش (red carpet) بر همگان آشکار شد. چرا که برگزاری چنین مراسمی درست از زمانی در هالیوود و سینمای غرب آغاز شد که فیلم های غربی ماهیت هنری خود را از دست داده اند و تبدیل به عناصر ضدفرهنگی برای فرهنگ های دنیا شدند. از این پس بود که بسیاری از سازندگان فیلم ها و از جمله خود سینمای غرب تمایل بسیار زیادی برای برگزاری فرش قرمز از خود نشان دادند. چرا که در لوای این مراسم پرزرق وبرق کیفیت فیلم نهفته می ماند و توجه اذهان عمومی علاقه مند به هنر متعالی به ظواهر پرزرق و برق سینمای سرمایه داری منحرف می شد و کسی دیگر به اینکه چرا این قدر فیلم های سینمای غرب و در راس آن هالیوود سطحی و آغشته به اهداف سیاسیون ماسونی شده است اعتراض نمی کرد.
به ویژه از زمانی که حضور زنان به صورت جدی در هالیوود آغاز شد، مراسم فرش قرمز به مکانی برای نمایش زنان تبدیل شد. زنان بازیگری که در مقابل دوربین ها برای رسیدن به شهرت از زیر پا گذاشتن اخلاق هیچ ابایی نداشتند و به نوعی کارگردان ها هم از این مسئله سوءاستفاده می کردند و با نمایش کالاگرایانه زنان در مراسم فرش قرمز، مخاطب ظاهر بین خود را دعوت به دیدن فیلم می کردند تا مبادا کسی به ضعف های عمیق معنایی و تکنیکی فیلم هایشان ایراد بگیرد.
گامی بلند برای ستاره سازی غرب
در این بین از این موضوع هم نباید چشم پوشی کرد که فرش قرمز (red carpet) جایی بود که به زنان بازیگر به عنوان یک کالا نگاه می شد و به طور کلی در این مراسم هیچ گاه نگاه فنی و یا هنری وجود نداشته است. چرا که خمیر مایه این مراسم خلاصه می شود در دو چیز؛ ثروت و شهرت!
اما در این بین نکته دیگری که درباره مراسم فرش قرمز باید به آن توجه بسیار زیادی کرد، بحث سوپراستارسازی است. افرادی مانند جان کلود وندام (فرانکی) و یا سیلور استالونه (راکی) بیش از نیمی از شهرت خود را مدیون چنین برنامه هایی هستند. این در حالی است که به طور کلی ماهیت سینمای غرب امروز دقیقا با چنین چیزهایی مطابقت دارد. چرا که به هر صورت تلاش برای بزرگنمایی و ستاره سازی دقیقا در مقابل سینمای معنویت گرا و دارای اهداف انسانی است. از سوی دیگر این ستاره سازی در مراسمی همچون فرش قرمز بدون تردید در صدور اسطوره های هالیوودی هم تأثیر به سزایی داشته است.
در این بین اگر این بخش را در کنار دیگر قسمت های پازل مراسم فرش قرمز قرار دهیم متوجه خواهی شد که این مراسم در واقع تلاش برای انحراف اذهان بینندگان علاقه مند به هنر در سراسر جهان از سینمای ضداستعماری و ضدامپریالیستی است.
فرش قرمز در تعارض با ماهیت سینمای ایرانی
اما سؤالی که به ذهن می رسد این است که چرا در چندسال اخیر برخی از اصحاب سینما تلاش دارند چنین مراسمی را با همان شیوه غربی در سینمای ایران برگزار کنند؟ مگر غیر ازاین است که چنین مراسمی درهرجایی که برگزار شود به واقع در راستای ترویج مادی گرایی هنری و تبلیغ سرمایه داری است؟ چرا که بدون تردید علاوه بر ظواهر اجرایی این مراسم معمولا هزینه های کلانی هم صرف برگزاری آن می شود.
به عنوان مثال درچند مراسم فرش قرمزی که درسالهای اخیر در سینمای ایران برگزارشده این موضوع به عینه مشاهده می شود که ماهیت این مراسم کاملا شبیه red carpet هالیوودی است.
نمایش پرزرق و برق فیلم ها و سوپراستارهای سینمایی ایران چیزی بوده که دراین چند مراسم به چشم می خورد! حال سؤال اینجاست که آیا مراسمی با چنین ماهیتی در تعارض با سینمای بومی ما و اهداف سینمای ایران نیست؟
برای پاسخ دادن به این سؤال کافی است به این نکته توجه کنیم که یکی از مشکلات فعلی سینمای ما غلبه رویکرد تجاری در فیلم هاست. بدون شک چنین مراسمی به افزایش غلبه جریان تجاری در سینمای ایران دامن خواهدزد، دقیقا جریان تجاری سینمای ایران سمی است برای پرداختن به عمق! چرا که این مراسم تبدیل شده به جایی برای نمایش خودروهای آنچنانی و توجه بیننده به مسائل سطحی! در واقع در این مراسم توجه چندانی به ابعاد فنی و محتوایی فیلم ها نمی شود و به همین علت تمام بازیگرانی که دراین مراسم به عنوان سوپراستارهای چند میلیونی معرفی می شوند، ستاره بودنشان تنها به دلیل مانکن بودن و یا خوش لباس بودن است نه برخوردار ی از ملاک فرهنگی خاص!
ستاره سازی های بیهوده و بی فایده برای جامعه
حال با توجه به تمام این مسائل باید توجه داشت که چین مراسم هایی نه به درد هنر می خورد و نه به درد جامعه! چرا که به طور قطع در کنار اینکه به مادی گرایی درهنر و سوپراستارسازی دامن می زنند باعث خواهندشد که بیننده و هنرمند حضور یافته در چنین برنامه ای را دور از خود و درسطحی بسیار دست نیافتنی تر حس کند که این مسئله باعث می شو دکه به تدریج شهرت جایگزین محبوبیت شود.
اگر چنین اتفاقی رخ دهد که به نظر می رسد سینمای امروز ما در آستانه این اتفاق است، دیگر به ندرت می توان شاهد ساخته شدن فیلم های ارزشی و یا فیلم های پرمحتوا بود، چرا که به طور کامل بدنه سینما به سمت تجاری بودن پیش خواهدرفت. از طرف دیگر بازیگران جوانی هم که تازه به بدنه سینما وارد خواهندشد دیگر به محبوبیت و یا بازی در فیلم پرمحتوا فکر نمی کنند، بلکه تنها به دنبال سوپراستارشدن و شهرت هستند. هرچندکه دراین بین نقش مجلات زرد را هم نباید نادیده گرفت.
فقط سوپراستارها خوب زندگی می کنند!
این درحالی است که همیشه تمام جامعه شناسان نسبت به بزرگ شدن و ستاره سازی برخی افراد که برتری چندان و قابل بیانی نسبت به دیگر اعضای جامعه ندارند هشدار داده اند. اما متأسفانه تاکنون برخی فعالیت ها در سینما مانند برگزاری مراسم فرش قرمز و در کنار آن مجلات زرد، این بررسی های کارشناسانه را نادیده گرفته اند و به ستاره سازی ادامه داده اند. به گونه ای که اگر به این مراسم در کنار محتوای این مجلات نگاهی کنیم، اولین چیزی که آنها به بیننده القا می کنند این است: «فقط سوپراستارها خوب زندگی می کنند.»
تمام این رفتارها در حالی است که برخی از همین سوپراستارها تاکنون نه در فیلم چندان با محتوایی نقش آفرینی کرده اند و نه بازی خیلی درخشانی از خود ارائه داده اند.
به هرصورت به نظر می رسد که برگزاری مراسمی مانند فرش قرمز که عینا تقلید از سینمای غرب و هالیوود است تطابق چندانی با ذات سینمای ایران ندارد. ای کاش به جای چنین مراسمی، جلسات نقد متعدد برگزار می شد تا هم منتقدین بتوانند سؤالات خود را از کارگردانان بپرسند و هم به طور جدی فیلم ها مورد نقد و بررسی قرار می گرفتند، چرا که صورت تحقق چنین موضوعی بدون تردید سینمای ایران رشد پیدا خواهدکرد؛ زیرا نقد منصفانه و متمرکز و حرفه ای باعث خواهدشد که دیگر سینماگران متوجه باشند معیارهای حرفه ای چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ هنری چه خواهدبود.
به همین دلیل بهتر است قبل از اکران هر فیلم به جای این مراسم سطحی مانند فرش قرمز جلسات جدی نقد و بررسی آنها با حضور کارشناسان سینما با هر طرز فکری برگزار شود. بی تردید درد امروز سینمای ایران نادیده گرفتن ضعف ها و برطرف نکردن آنهاست.
سایت پاتوق