به تو ربطی ندارد به شهید فتاحی چه گذشت!
به تو هم ربطی ندارد آقای ضرغامی! به تو که تلویزیونت همین الان که این مطلب را می نویسم ، یک زیرنویس ساده هم برای خبر تشییع شهید فتاحیها نکرد… هر چه باشد پسر است، حق دارد که نگران پدر باشد، حق دارد که خراب بودن دستگاه تنفس مصنوعی را تحمل نکند. فرض کنیم اصلاً ?? ماه جبهه ندارد، جانباز شیمیایی هم نیست، پدر که هست! آدم نگران پدرش هم نمی تواند باشد؟! جلو رفت. جلو رفت تا حرفش را بگوید: چقدر با دست میشود تنفس مصنوعی داد؟ آخرش که می دانم خسته می شوید و رهایش می کنید! هنوز جملهی اولش تمام نشده است که… ـ به تو ربطی ندارد! “به تو ربطی ندارد!”، چقدر آشناست این جمله! چقدر آشناست برای مردی که نفسهای آخر زندگی اش را میکشد، نه، نه، باز هم مثل همیشه دارم اشتباه می گویم. مرد همیشه زنده ای که دنیای مردهی ما تا ساعتی دیگر او را از دست می دهد… چقدر برایش آشناست این جمله
جلو رفت. کوله بارش را بسته است. می رود که برود جبهه. گفتند: چقدر ساده ای مرد؟ و گفتند: برای کی می جنگی؟ برای کی خودت را به کشتن می دهی؟ برای کسانی که فردا فراموشت می کنند؟ صدایی هم از درونش شنید که همین را گفت. آنجا بود که جواب داد: “دیگران هر چه می گویند بگویند، فراموشم می کنند؟ بکنند، تنهایم می گذارند؟ بگذارند، شیمیایی می زنند؟ بزنند! به تو ربطی ندارد، رمزی است بین من و امام! رمزی است بین من و خدا” ?? ماه همین را به “خود”ش گفت و جلو رفت.
جلو رفت. قلم جلو رفت تا “به تو ربطی ندارد”ها را روایت کند. حالا نوبت کسانی بود که با “به تو ربطی نداردِ” تو، به نانی و مقامی و نوایی رسیده اند. دارند درس پس می دهند. این “به تو ربطی ندارد”ـَت را خیلی خوب یاد گرفته اند…
به تو که پسرش باشی ربطی ندارد که دستگاه تنفس مصنوعی خراب است یا به پدرت نمی رسند و پدر به کما می رود. به تو ربطی ندارد که اگر اتفاقی بیفتد چه می شود، حداکثرش شهید می شود، تازه کار بیمارستان راحتتر!
به تو که مدیر فلان سازمان باشی و بودجه هایت را صرف سفارش انواع بنر می کنی هم ربطی ندارد، ربطی ندارد که حداقل به رفقایت پیامک بزنی و دعوتشان کنی به مراسم تشییع… چه می گویم؟ پیامک برای دعوت از دوستان؟… نه، فقط خودت در مراسم تشییع شرکت کنی، همین! به بودجه های میلیونی جنگ نرم هم ربطی ندارد. همینطور به بودجه های میلیاردی پرسپولیس و استقلال. به تو، تو که وزیر بهداشت باشی، به تو هم ربطی ندارد که بخواهی کسی را برکنار کنی. اگر یک “دو دو تا چهارتای ساده” هم بلد باشی می فهمی که کم شدن یک جانباز شیمیایی کلّی خرج و مخارجت را کم می کند و توجیه اقتصادی دارد. به تو ربطی ندارد که بخواهی سر زیر مجموعه ات داد بزنی که: از محسن اردستانی یاد بگیرید که با موبایلش برای شهید فتاحی رسانه شد اما شما با این همه امکانات… به تو ربطی ندارد که فرزند شهید فتاحی چه کم از فرزند ناصر حجازی دارد که کسی نظرش را در مورد پوشش رسانه ای مراسم تشییع و تدفین نپرسید. و به تو ربطی ندارد که در سال ??، بیست و پنج جانباز دوران دفاع مقدس به شهادت می رسند و هیچ دوربین وخبرنگار و عکاسی از شما سراغشان نمی رود.
و آهای بسیجی! بیشتر از همه با تو هستم! به تو هم ربطی ندارد! به تو هم که اسمش را نشنیده ای ربطی ندارد که بخواهی درد دلهای پسرش را بشنوی یا غربتش را در تشییع جنازه ببینی. به تو ربطی ندارد که یک مرد دارد برای غربت پدرش گریه می کند! به تو ربطی ندارد که بخواهی برایش رسانه باشی، به تو ربطی ندارد که در اطراف تو، پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خمهای روزمره زندگی فراموش شده اند. به تو ربطی ندارد که دارند تاریخ کشور را سانسور می کنند. به تو ربطی ندارد که بخواهی در تابستان در راه طرح ولایت یا اردوی مشهد و قم، دِینت را به شهید فتاحی ادا کنی، یک سر بروی سر مزارش، پیش پسرش، نه برای آنها، که برای خودت! آنها خیلی وقت است یاد گرفته اند وقتی تنهای تنها هم می مانند به “خود”شان بگویند “به تو ربطی ندارد”…
به تو ربطی ندارد که بخواهی قلمی برداری، دوربین به دست شوی، نامه بنویسی، سوال کنی، توبیخ کنی، به تو ربطی ندارد… به تو ربطی ندارد بخواهی درد دلهای پسرش را به دوستانت بلوتوث کنی.
به تو ربطی ندارد که همچنان غربت شهید فتاحی ادامه دارد… به هیچکس ربطی ندارد… بگذار به زندگیمان (؟) برسیم…
منبع: وبلاگ بی وتن