در برنامه این هفته هفت صورت گرفت؛
توهین تهمینه میلانی به مردم در برنامه زنده تلویزیونی
تهمینه میلانی، کارگردان محترم! فیلم «یکی از ما دو نفر» در مصاحبه زنده تلویزیونی «برنامه 7» مردم ایران را عقدهای خطاب کرد.
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ گر چه عبارت «همه مردم ایران عقدهای هستند» اساسا از حیظ توجه و اهتمام ساقط است، اما جای شگفتی است که یک کارگردان باسابقه، درباره مردم کشورش چنین قضاوتی داشته باشد و چنین تعمیمی بدهد.
فیلم «یکی از ما دو نفر» بدون رعایت مولفه های ساختاری و بصری از ارزش های سینمایی، آن چنان تهی است که مخاطب خود را عمیقا دچار اثرات و تبعات نامطلوب می کند.
فیلمی بدون شخصیت پردازی و همراه با مقادیر معتنابهی از دیالوگ های بد و شعاری، بدون آن که هیچ قصه درستی به معنای کلمه داشته باشد که بدون آن که چیزی در آن شروع شود به پایان می رسد.
فیلم به گفته کارگردان و البته بدون آن که خود اثر چیزی در این باره در خود داشته باشد ظاهرا درباره بحران های گروهی و فکری در نسل جوان است.
البته این صرفا ادای کارگردان است که تلاش می کند آنها را به فیلم خود الصادق کند؛ والا خود فیلم «یکی از ما دو نفر» ابدا حائز هیچ یک از این موارد نیست.
فیلمی که حتی از داشتن و تعریف کردن یک قصه نیم بند هم عاجز است، فیلمنامه بد دارد و ساختاری بی انسجام و سطحی و بدون چفت و بست و اساسا همه مولفه های ساختاری و محتوایی اش ابتدایی و قوام نیافته است.
به نظر می رسد کارگردان «یکی از ما دو نفر» پس از آن که سیکل معیوبش را در ساخت فیلم های فمنیستی وانهاد، به فروغلتیدن در چرخش های بی هویت و حباب وار انجامید که معلوم نیست چه سرانجام و فرجامی برای او به همراه خواهد داشت.
فیلم «یکی از ما دو نفر» گر چه در شعار و ادا و اطوار ادعای اصولگرایی دارد، اما در واقع و حقیقتا مروج نوعی اباحه گری است که هیچ یک از پوشش هایی که سازنده اثر برای مخفی کردن این حقیقت تاثرانگیز به کار می برد، او را یاری نمی کند و چاره کار نمی شود.
تیپ هایی که در این فیلم هرگز شخصیت نمی شوند، اساسا آدم های بی اصول و همان طور که در دیالوگ هایشان تاکید دارند، عقده ای هستند که در کنار مولفه های دیگر فیلم یعنی بی در و پیکر بودن قصه و دیالوگ های شعاری، نهایت فیلمی را تحویل مخاطب می دهند که صرفا ادای یک جور جسارت است که در حقیقت نه جسارت، بلکه جهالت است؛ جهالتی که به سادیسم و مازوخیزم منجر می شود.
واقعیت آن است که سرکار خانم میلانی در آن برنامه زنده تلویزیونی عنوان کرد، این فیلم نتیجه محدودیت هاست، اما نکته اینجاست که اولین و مهمترین محدویت، مشکل کارگردان در روشن نبودن تکلیفش با خودش و فیلمی است که می خواهد بسازد و اینجاست که کار به جای می رسد که کسی از اصولگرایی دم می زند، در حالی که فیلمش مصداق تام و تمام ترویج بی اصولی و اباحه گری است.
اساسا بحث نگارنده بر روی معیارهای موجود در فیلم نیست و هیچ قضاوتی درباره درستی و نادرستی آنها ندارد، بحث اصلی و ایراد اساسی، در این فضای تاریک و دو پهلو است که شاید عبارت رساتر و صحیح تر - با عذرخواهی و پوزش - عبارت ریاکارانه و منافقانه باشد.
شما از کدام اصول صحبت می کنید خانم میلانی، کارکتر اصلی شما یعنی سارا در عین حال که نماد اصول ارزشی شماست همزمان شخصیتی نامتعادل، بدون اعتماد به نفس و به قول خودش عقده ای و به معنای کامل کلمه بی اصول دارد.
اگر گمان کرده اید اصولگرا بودن به معنای درست کلمه، صرفا با بلغور کردن چند دیالوگ شعاری حاصل می شود، سخت در اشتباهید.
صحنه ای که به این مناسبت باید یادآوری کرد سکناس تهدید سارا است که در حضور بابک قصد پایین پریدن از ساختمان و خودکشی دارد؛ چطور ممکن است از نماد اصولگرایی در فیلم شما، تزلزل، (عقده ای بودن) و عدم اعتماد به نفس به مخاطب القا شود؟ تنها نتیجه ای که از این وضعیت می توان گرفت و در واقع پیام اصلی فیلم است، همین بی اصول بودن به عنوان اصول مورد توجه سازنده فیلم است و این نتیجه ای جز تاثر و تاسف برای کارگردانی که در کارنامه اش فیلم های همچون «بچه های طلاق»، «کاکادو» و «دیگه چه خبر» را دارد، بسیار نگران کننده و تاثربرانگیز است