برای "آیات القرمزی"؛ ماهی قرمز نوروز بحرین
علی محمد مودب از برجسته ترین شاعران انقلاب در رسای "آیات القرمزی" شاعره 20ساله بحرینی که در روزهای اخیر بطرز فجیعی توسط حکومت آل خلیفه مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفت، دو غزل سروده که رجانیوز منتشر می کند.
بنابه اخبار منابع بحرینی، علت بازداشت این دختر جوان شیعه، خواندن شعر علیه رژیم آل سعود در میدان "اللولوء" پیش از تخریب آن بوده است. بنا به اخبار این منابع، پس از بازداشت "آیات القرمزی"، وی را نزد "عیسی بن حمد آل خلیفه" برده و او را در مقابل دیدگان وی مورد شکنجه و تحقیر قرار داده و پس از آن در اختیار نیروهای امنیتی حکومت آل خلیفه قرار گرفته است.
در نهایت پس از چند روز، در تماس تلفنی یک فرد ناشناس، خانواده این دختر ?? ساله اطلاع یافتند که وی در یکی از بیمارستان های بحرین بستری است. پس از مراجعه خانواده به بیمارستان متوجه شدند که به دلیل شکنجه بسیار زیاد، او در حال حاضر در کما به سر می برد و پزشکان پس از معاینه او متوجه شده بودند که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.
وی در چند ماه اخیر فعالیت گسترده ای در میدان "اللولوء" داشته و کلیپ شعرخوانی وی نیز موجود است (+). پدر وی نیز از شعرای سرشناس بحرینی به شمار می رود که در دهه های ?? قرن گذشته میلادی به دلیل اشعاری که علیه رژیم "آل خلیفه" سروده بود، چندین بار بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفت.
علی محمد مودب که از شاگردان قیصر امین پور بوده است. تاکنون از وی چندین مجموعه شعر منتشر شده است از جمله: «عاشقانه های پسر نوح» 1382 (نشر دفتر شعر جوان)، «همین قدر می فهمیدم از جنگ» 1383 (سارینا)، «مرده های حرفه ای» 1384 (هزاره ققنوس-چاپ سوم)، «الف های غلط» 1386 (سوره مهر-چاپ دوم)،
گزینه شعر «عطر هیچ گلی نیست» (نشر تکا-چاپ سوم)، گزینه شعر «دروغهای...» (نشر علم)، «روضه در تکیه پروتستانها» (سپیده باوران)
وی در روزهای اخیر دو غزل برای این شاعره بحرینی سروده که در اختیار رجانیوز قرار گرفته است:
برای" آیات القرمزی " ماهی قرمز نوروز بحرین!
دریا چه بق کرده است، دریا کودکانه است
بی حرف، بی جاشو و بی موج و ترانه است
ترسیده از چیزی مگر دریا کز اینسان
با موج موجش رعشه های بی بهانه است
شور است اما شوری اش از جنس اشک است
انگار از پلک زمین اشکی روانه است
با بادها هم شوق بازی کردنش نیست
دریا که چون مرداب ها نیلوفرانه است
امشب چرا جز لو ءلوء خونین ندارد
امشب چرا چون لخته هایی بیکرانه است
در ساحل خونین آن سو دیده شاید-
شب را که گرم جستجو – خانه به خانه – است
رگموج هایش سوخته از بس که دیده
در نخلهاشان شعله سرگرم زبانه است
با ماهیان قرمز از دریا نگویید
دیگر نه آن دریای شعر عاشقانه است
از حیرت آلاله های ساحلش سرخ
دریا چه بق کرده است، بغضی جاودانه است
***
چون نخل طور شعله کشید ایات
آیات نام کوچک توفان ها
نامی که در کتاب خدا زنده است
نامی که تا همیشه نماز ما
در محضرش شکسته و شرمنده است
آیات شعر زلزله ها را گفت
حرف سطوح گمشده در گل را
چون نخل طور شعله کشید ایات
آوازهای سوخته در دل را
با گردبادهای مهیب و سرد
بی ترس از نسیم و شکفتن خواند
در پیچش سیاهی عالمگیر
آن خطبه را چه محکم و روشن خواند
آیات نام کوچک مهتاب است
نام بلند هر چه که خورشید است
سیلی خور کسوف نخواهد ماند
صبحی که صبح روشن امید است
وی همچنین چند روز پیش از این ماجرا نیز غزلی برای حال و هوای زهرایی بحرین در وبلاگش منتشر کرد:
ملخ! هجوم ملخ بر مزارع گل سرخ!
نه وحشت است که حیرت شکسته دلها را
گرفته فوج ملخ، موج موج دریا را
ملخ! هجوم ملخ بر مزارع گل سرخ!
ملخ وزیده و آشفته باغ و صحرا را
یهود امت احمد دوباره خیبری اند!
شکسته اند در خانه های زهرا را
سیاهکارتر از وحشیان سفیان کیست؟
که می درند جگرهای حمزه آسا را
نژادگان عرب! این حماسه های شکم!
به زیر پیل فکندند پیر و برنا را
به جنگ دخترکان رمیده آمده اند
دریده دیده خورشید این تماشا را
بهوش ای همه زالوفشان ساحل خون!
که موج گریه خبر کرده است دنیا را
بهوش کز همه تان هیچ هم نخواهد ماند
دمی که غیرت توفان گذشت دریا را
"دل رمیده ما را که باز می گیرد"
فغان ز خون جگری بی نگاهتان یارا !
***
همچنین انتشار اخبار درباره شاعره بحرینی در میان شاعران انقلاب اسلامی تکاپو و جنب و جوشی در میان شاعران انقلاب به راه انداخته است. در همین راستا به زودی شب شعری با حضور شاعران انقلاب اسلامی برای موج بیداری اسلامی برگزار خواهد شد.
کاظم رستمی نیز غزلی تقدیم به فریاد خاموش آیات القرمزی و خطاب به مسئولانی که تاکنون نسبت به این موضوع سکوت کردهاند، سروده است. بخشی از شعر نیز خطاب به سران صهیونیسم جهانی سروده شده که در ادامه می آید:
آیات را دیدید و دم از حرف بستید
گیرم نه مولان کرید آخر چه هستید؟
چون کودکان سرگرم بازی با ظهورید
دیوانگان، ظهر حضورش را شکستید
آیات دین، بحرین را در خون کشیدند
در چنگ مار منحرف زهری و مستید
اینان که در ساحل به خون آتش گرفتند
ناموس دین احمدند اما نشستید!؟
آخر کم از زنهای با غیرت نمانید
پیوند با حیدر چرا کم کم گسستید؟
سرگرم بازی با جهولان چموشید
گویا که از بند فریب آخر نرستید
***
آیات، ما شرمنده از مادر نشستیم
آتشفشفان خون شدیم از غم شکستیم
اما قسم بر خون که فریادت نمیرد
شمشیر خشم و خون بر این آیینه بستیم
ای آل صهیون ای یهود دین احمد
ما شیعه خیبرگشای شرزه هستیم
لبنان ندیدید ای شیوخ فتنه نجد
در سی و سه چون هیبت شارون شکستیم؟
دیری نخواهد بود روزی که شما را
بند از نفس چون سگ به دار از هم گسستیم
رجانیوز