سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسران دختر نقش
چهارشنبه 90/3/4 | رحیمی

یاد بچه های قدیم که باذغال برا خودشون سیبیل میذاشتن تاشبیه بابا هاشون بشن بخیر ؛اما الان روببین: بچه هایی که ابروهاشون رو برمیدارن تا شبیه ماماناشون بشن.........


وبلاگ یا حیدر110


سروده امام روح الله


مکتب عشق

    * آنکه دامن می‌زند بر آتش جانم، حبیب است

    * آنکه روزافزون نماید دردِ من، آن خود طبیب است

    * آنچه روح‌افزاست، جام باده از دست‌ نگار است
    * نی‌ مُدرّس، نی‌ مُربّی‌، نی‌ حکیم و، نی‌ خطیب است

    * سرّ عشقم، رمز دردم در خم گیسوی‌ یار است
    * کی‌ به جمعِ حلقه‌ی‌ صوفیّ‌ و اصحابِ صلیب است؟!

    * از «فتوحاتم[1]» نشد فتحی‌ و از «مصباح»، نوری‌[2]
    * هرچه خواهم، در درونِ جامه‌ی‌ آن دلفریب است

    * درد می‌جویند این وارستگانِ مکتب عشق
    * آنکه درمان خواهد از اصحاب این مکتب، غریب است

    * جرعه‌ای‌ می‌خواهم از جام تو تا بیهوش گردم
    * هوشمند از لذّتِ این جُرعه‌ی‌ می‌ بی‌نصیب است

    * موج لُطف دوست، در دریای‌ عشقِ بی‌کرانه

    * گاه در اُوج فراز و، گاه در عمق نشیب است

19 دی‌ 1365
1 - فتوحات مکّیه، اثر گرانسنگ شیخ اکبر، محیی‌الدّین محمدبن عربی است.
2 - مصباح الأنس بین‌المعقول و المشهود فی شرح غیب الجمع و الوجود، اثر معروف محمدبن حمزةبن محمد است که حضرت امام(س) تعلیقات عمیقی بر آن نگاشته‌اند که بضمیمه‌ی تعلیقات آن بزرگوار بر شرح فصوص الحکم منتشر گردیده است.



گوشه ای از وصیت نامه امام خمینی

شما اى مستضعفان جهان و اى کشورهاى اسلامى و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوى تبلیغاتى ابرقدرتها و عمّال سرسپرد? آنان نترسید؛ و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم مى‏کنند از کشور خود برانید؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید؛ و به سوى یک دولت اسلامى با جمهوریهاى آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، هم  مستکبران جهان را به جاى خود خواهید نشاند و هم؛ مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالى وعده فرموده است.



با بصیرتی هوشمندانه پشت سر مقتدایمان امام خامنه ای تا ظهور حضرت مهدی از حق و حقانیت دفاع خواهیم کرد.

مردم همیشه نور خدا منجلی شود

در سینه ای که مملو مهر ولی شود

من افتخار می کنم آری خدا کند

جانم فدای حضرت سید علی شود


 

نامه ای به دخترم !

دخترم پاره تنم فاطمه عزیزم !

سلام . سلام پدری را پذیرا باش که در جدائی تو هم نمی تواند اشک بریزد و به فرقت ناخواسته ای دچار است که تو خود خواستی و من بالاجبار باید پذیرا باشم ! نمی توانم اشک بریزم چون در چشمانم اشکی نیست که از درویت بریزم . (شیمیائی اشکهایم را هم سوزاند) یادت هست که تو روزی گفتی : بابا تو خیلی دل سنگی ! در مراسم سوگواری سیدالشهدا(ع)همه اشک میریرند ولی تو مبهوتی .    آنروز جوابی برایت نداشتم که بگویم چون تو دختری ?? ساله بیش نبودی و بابایی بی پا هم دیده بودی که هیچوقت نتوانست دستت را بگیرد و ببردت به پارک و .... ! دخترکم !‌ هروقت تو خواستی در خانه بابا شادی کودکانه خودرا برخم بکشی با دیدن دردهایی که فلجم میکردند شادیهایت را فراموش کردی و توبزرگ و بزرگتر شدی و من این حسرت را در دل زندانی کردم که به تو چه داده ام ؟ دخترکم تو شاهد بودی که هر روز بابا به خوردن ?? قرص و اسپری و اکسیژن زنده است ولی هیچوقت دم برنیاوردی و همیشه که روضه میرفتی موقع آمدنت می گفتی : بابا برات دعا کردم که خوب بشی ! و هرروز بابا ضعیف وضعیف تر میشد و تو شاهد بودی که پدرت مثل یخ آب میشود و گاهی هم شوخی هایت گل میکرد و می گفتی : بابام مد روزه میدونه که چاقی رو دوست ندارند !     فاطمه عزیزم !  هنوز روزی را یادم است که گفتی : بابا من ویلچرت رو هل میدم پاشو بریم پارک ! ومن بخاطر اینکه دلت رو نشکنم تورو به پارک بردم و در گرمای تابستان هیچ راننده ای ما رو سوار نکرد و بعد از یک ساعت تمام تازه یادم افتاد و زنگ زدم آژانس آومد ولی با دیدن ویلچر بابات برگشت که : من نمی توانم ویلچرت رو بلند کنم ! و من اشکهای آنروزت رو دیدم و برویت نیاوردم تا اینکه یکی از بچه های با مرام رزمنده سررسید و ما راسوار کرد و به خانه امان آورد ! و تو دیگر هیچوقت از من نخواستی که به پارک ببرمت .   ولی اینک تو ماشاالله دختری بزرگ شده ای واز دانشگاه بدون سهیمه با رتبه ای عالی قبول شدی و وارد دانشگاه شدی حالا که دکتری و دو سال دیگر فوق متخصص ریه میشی که رزمنده های شیمیائی رو درمان کنی و هر روز بهم زنگ میزنی که : بابا داروهاتو خوردی ؟ مواظب خودت باش که دارم تحقیق میکنم که چطور میشه از گازخردل خلاص شد !   حالا من میخواهم بتو درسی بدم که در هیچ دانشگاهی بتو نخواهند آموخت ! دخترم با بچه های رزمنده ای که شیمیائی بی درصد جانبازی اند مهربان باش و اگر به تورت خوردند حتی داروهایشان را هم تهیه کن که خودت خوب میدانی اگر گذار آنها به بنیاد بیفتد گرفتار خواهند شد ! آنان دلاورانی بودند که برای اسلام و ولایت و کشور من و تو جانها داده اند و اینک اثر گاز خردل زمینگیرشان کرده است و نمی شود از رفاه مرفهین بیدرد برید و به سفره داروهای آنها اندکی افزود تا فاطمه های آنها سرفه های خونین آنان را نبینند !!!! 

وبلاگ جانبازربذه نشین                                                                                              


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

تمامی حقوق مادی و معنوی " یاد یاران " برای " رحیمی " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم