«جرج جرداق مسیحی»:(جاذبه های کلام امیرالمؤمنین علیه السلام، چنان شوری در من ایجاد کرد که بیش از 200 بار نهج البلاغه را خواندم.)
و من و تو که شیعه او هستیم چند بار نهج البلاغه رو خوندیم؟؟؟؟؟
و من شرمنده ام مولا جان که ازحب شما تنها نامی رو یدک میکشم
پس در قیامت چطور سرم رو بالا بگیرم وقتی نام شیعیان شما رو می برند.
خداراشکر که تا زنده ام از این غفلت برخواستم
اگه تو هم با من هم دردی یا علی بگو و بیا......
خیلی سخت نیست
کمی حب ولایت و توسل و توکل نیاز است که تو داری فقط یه دفترچه کوچک هم بخر
با مولایم عهد کن من هرشب قسمتی از نهج البلاغه رو بخونی
به هر اندازه که دلت اجازه میده......
و سپس هرچی از آنچه خوندی رو فهمیدی توی 5-6 خط یا حداکثر یه صفحه بنویس
شاید آنچه می نویسی یه احساس از آنچه خوندی یا یه جمله که فهمیدی و یا حتی یک کلمه باشد
تو خوندن و نوشتن عجله نکن
تو داری یه کار بزرگ میکنی
(تدبیر در نهج البلاغه)
وقتی تمام شد تو یه دفترچه ارزشمند داری از تدابیرت و اونوقت خدا میدونه که جاذبه کلام علی(ع) با زندگی تو چه میکنه
سوز اشکهاى فاطمه(س)، هنوز پاى عارفان را در بیت الاحزان او سست میکند و کمر ابرار را میشکند و آتش به جان اولیاءالله میاندازد.
معاذالله که رشحة هیچ قلمى بتواند با اشک سوزناک على به هنگام شستن پیکر فاطمه(س) برابرى کند. کجاست اسماء؟
از او بپرسید، فرشتگانى که در اشکهاى آن هنگام على به تبرک غسل میکردند، بال و پرشان نسوخت؟
این چه دنیایى است که دختر رسول خدا را در خویش تاب نمی آورد؟
این چه روزگارى است که «راز آفرینش زن» را در خود تحمل نمی کند؟
این چه عالمى است که دُردانة خدا را از خویش میراند؟
روزگار غریبى است دخترم. دنیا از آن غریب تر.
دخترم! بتول من که خدا تو را در میان زنان بی مثل و همتا ساخت. بتول من! دختر دل گسسته ام از دنیا! دختر آخرتم! دختر معادم! دختر بهشتى من! بتول من که خدا تو را از همة آلودگیها منزه ساخت! عزیز دلم! خدا تو را چند روزى به زمینیان امانت داد تا بدانند که راز آفرینش زن چیست؟ و رمز خلقت زن در کجاست؟ و اوج عروج آدمى تا چه پایه بلند است. میدانم، میدانم دخترم که زمینیان با امانت خدا چه کردند، میدانم که چه به روزگار دردانه رسول خدا آوردند، میدانم که پارة تن من را چگونه آزردند، میدانم، میدانم، بیا! فقط بیا و خستگى این عمر زجرآلوده را از تن بگیر!
ملائک بال در بال ایستاده اند و آمدن تو را لحظه میشمرند. حوریان، بهشت را با اشک چشمهایشان چراغان کردهاند. بیا و بهشت را از انتظار درآر. بیا و در آغوش پدرت قرار و آرام بگیر. سلام بر تو! سلام بر پدرت و سلام بر شوى همیشه استوارت. |
|
بزرگی را پرسیدند: « زندگی چند بخش است؟ » گفت: « دو بخش؛ کودکی و پیری. » گفتند: « پس « جوانی » چه؟ » گفت: « فدای حسین... »
به گزارش خبرگزاری فارس، آنچه در ذیل میآید نقدی است سیاسی به قلم «عبدالله عبداللهی» بر فیلم «زندگی خصوصی» که اخیراً در سینماهای کشور به اکران در آمده است:
زندگی خصوصی فیلمی جنجالی به کارگردانی محمدحسین فرحبخش است. وی ساخت فیلمهایی همچون کما و آواز قو را نیز در کارنامه خود دارد که جزء آثار برجسته وی محسوب میشوند.
زندگی خصوصی روایت زندگی فردی به ظاهر متعصب دینی است که در ابتدای انقلاب جزء افراد به شدت تندرو و خودسر بوده و با برداشتهای سطحی و ناصحیح از دین، زنان بدحجاب را در خیابانها مورد ضرب و شتم قرار داده و بر پیشانی آنها پونز فرو میکند. اما همین فرد طی گذر زمان ابتدا دچار نوعی دگردیسی اعتقادی و در نهایت اخلاقی میشود و ...
فرهاد اصلانی بازیگر نقش اول مرد (ابراهیم کیانی) این فیلم است که تغییرات اعتقادی وی در این فیلم را میتوان از اندازه ریشهای وی نیز فهمید. فیلم اینگونه آغاز میشود که ابراهیم کیانی با ظاهری کاملاً مذهبی، با پیراهن به اصطلاح یقه آخوندی و با ریشی بلند، به همراه برخی دوستان از جنس خودش در خیابان با چند خانم بدحجاب روبرو میشود؛ ابراهیم به همراه دوستانش با فریاد زدن برداشتهای سطحی خودشان از دین، این زنان را در خیابان مورد ضرب و شتم قرار میدهند و در نهایت یکی از زنها که قصد داشت از دست ابراهیم و دوستانش فرار کند با یک بدشانسی در بنبستی گرفتار میشود و همین امر موجب میشود که ابراهیم با فرو کردن پونزی در سر این خانم، وی را تنبیه کند!
این فیلم با یک پرش به سال 90 ادامه مییابد. ابراهیم این بار عقایدش هم مانند ظاهرش تغییری محسوس یافته. فردی با کت و شلوار شیک، با ریشهای آنکادر شده که از محل کار خود به دلیل برخی رفتارهای سیاسی خود اخراج شده و در گفتوگو با خبرنگاران تهدید به افشاگری میکند.