به خدا قسم مسئولیت داریم
سخنان شهید مطهری در مورد فلسطین
آداب برخوردهای اجتماعی پیامبر اعظم(ص)
و صاحبان علم و صلاح و اخلاق حسنه را گرامى مى داشت و شریف هر قوم را تألیف قلب مى فرمود و خویشان خود را احسان مى کرد بى آنکه ایشان را بر دیگران اختیارکند مگر به چیزى چند که خدا به آن امر کرده است و ادب هر کس را رعایت مى کرد و هر که عذر مى طلبید قبول عذر او مى نمود
و هرگز کسى را دشنام نداد و هرگز زنان و خدمتکاران خود را نفرین نکرد و دشنام نداد و هر آزاد و غلام و کنیز که براى حاجتى مى آمد برمى خاست و با او مى رفت. و درشتخو نبود و در خصومت صدا بلند نمى کرد و بد را به نیکى جزا مى داد و به هر که مى رسید ابتدا به سلام مى کرد و ابتدا به مصافحه مى نمود و هرکه نزد او مى آمد او را گرامى مى داشت و گاهى رداى مبارک خود را براى او پهن مى کرد و او را ایثار مى نمود به بالش خود. و رضا و غضب، او را از گفتن حقّ مانع نمى شد
و از انس بن مالک روایت است که گفت من ده سال خدمت کردم رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم را، پس اُفّ به من نگفت هرگز و نفرمود کارى را که کرده بودم چرا کردى و کارى را که نکرده بودم چرا نکردى (الشمائل المحمدیة ترمذى، ملحق به سُنَن ترمذى 5/567، تحقیق صدقى محمد جمیل العطّار) شبى شربت آن جناب را مهیا کردم آن بزرگوار دیر کرد گمان کردم که بعضى از صحابه آن حضرت را دعوت کرده، پس من شربت آن حضرت را خوردم، پس یک ساعت بعد از عشا آن حضرت تشریف آورد، از بعض همراهان آن جناب پرسیدم که آیا پیغمبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم در جائى افطار کرده یا کسى آن جناب را دعوت کرده؟ گفت نه ! پس آن شب را به روز آوردم از کثرت غم به مرتبه اى که غیر از خدا نداند از جهت آنکه آن حضرت آن شربت را طلب کند و نیابد و گرسنه به روز آورد و همانطور شد آن جناب داخل صبح شد در حالتى که روزه گرفته بود و تا به حال از من از امر آن شربت سؤال نکرد و یادى از آن ننمود. (بحار الانوار 16/247)
و روایت شده که آن بزرگوار در سفرى بود امر فرمود براى طعام گوسفندى ذبح نمایند، شخصى عرض کرد که ذبح آن به عهده من و دیگرى گفت که پوست کندن آن با من و شخص دیگر گفت که پختن آن با من. آن حضرت فرمود که جمع کردن هیزمش با من باشد. گفتند یا رسول اللّه ! ما هستیم و هیزم جمع مى کنیم محتاج به زحمت شما نیست، فرمود این را مى دانم لیکن خوش ندارم که خود را بر شما امتیازى دهم، پس به درستى که حق تعالى کراهت دارد از بنده اش که ببیند او را از رفقایش خود را امتیاز داده. (بحار الانوار 76/273)
{ واقعا بیزارم ها }
بیزارم از آندسته آدم هایی که برچسب حزب اللهی به خود زده اند ، ژست بصیرت گرفته اند و خود را عمارِ رهبر می پندارند اما وقتی قرار باشد سکاندار نظام اسلامی را به جهانیان معرفی کنند ، همانند یک مارک تجاری و یا مُدل به 4 تا عکس از انگشتر ، چفیه ، لبخند و یا گریه ی امام خامنه ای بسنده می کنند .و این یعنی در خانه ات باشی اما غریب و بی یاور
{ عدم شناخت => غربت }
می دانم دلیل این غربت چیست .
دلیلش عدم شناخت است .
دشمن تلاش می کند تا با شبهات خود ، نگذارد که حتی دوستداران رهبری ، نسبت به وی شناخت پیدا کنند .
چرا که اگر شناخت پیدا کنند و بدانند که ” الخامنه ای و ما ادرئک مَن الخامنه ای ” برایش سر خواهند داد .
دشمن می خواهد سر دادن برای این رهبر ، در حد همان شعار بماند .
{ امام خمینی ؟ }
امام خمینی را می شناسی ؟
خب احتمالا می شناسی دیگر !
حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی را چطور ؟
عارفی که به قول یکی از اساتید ، آقای نخودکی انگشت کوچک او بود ؟
می دانی آقای مجتهدی درباره ی آن امام خمینی چه گفت :
گفت :
امام خمینی در توحید دستش به نقطه ای رسیده است که دست احدی از اولیاء الله نرسیده است .
معنی این حرف ، به دهن من خیلی بزرگ است .
اهلش می دانند که شیخ جعفر آقا چه گفته است و امام خمینی که بوده است .
{ یک دنیا یک خامنه ای / نعمت خدا }
حالا همین امام خمینی با آن همه عظمت که تربیت شده ی دست بزرگواری چون مرحوم آیت الله شاه آبادی برای قیامی بزرگ بود ، ببینید در وصف این سید غریب و مظلوم چه می گوید و امام خامنه ای امروز ما را ، چطور وصف می کند :
شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقاى خامنه اى پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى کنید. ایشان را من سالهاى طولانى مى شناسم، و در آن زمانى که اوّل نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف براى رساندن پیامها تشریف مى بردند، و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده .. صحیفه امام، ج17، ص: 273
.
نورآسمان
اگر یک نفر آدمی باشد که فیلسوف باشد یک آدمی باشد که تمام عالم را در تحت سیطره علمی خودش برده باشد لکن جمهوری اسلامی را نمی خواهد این را تعیین نکنید.
آن چیزی که الان لازم است بر همه آقایان بر همه شما جوانان بزرگان و بر همه قشرهای ملت این است که چشمهایشان را باز کنند با مطالعه با دقت افرادی که ... تعیین می کنند صفات خاصی را داشته باشند : اول اینکه مومن باشند مومن به این نهضت باشند جمهوری اسلامی را بخواهند طرفدار مردم باشند امین باشند اسلامی باشند شرقی و غربی نباشند انحرافات مکتبی نداشته باشند » .
عزیزان من که امید نهضت اسلامی به شماست در روز تعیین سرنوشت کشور بپاخیزید و به صندوقها هجوم آورید و آرا خود را در آنها بریزید » .
« وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات چه انتخاب رئیس جمهور و چه نمایندگان مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان برای تعیین شورای رهبری یا رهبر در صحنه باشند »
همه مسوول سرنوشت کشور و اسلام می باشند چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده .
روز سرنوشت سازی است می خواهید زمام کشور را به یک کسی بدهید که موثر در مقدرات کشور شما باشد سهل انگاری نکنید و به پای صندوقها بروید.
« باید ملت شریف بدانند که انحراف از این امر مهم اسلامی خیانت به اسلام و کشور است و موجب مسئولیت عظیم امت »
انتخاب کنندگان قبل از رفتن به سر صندوق انتخابات منتخبین خود را با تحقیق و دقت کامل روی یک ورقه بنویسند که در وقت رای دادن با ذهن حاضر رای بدهند و لازم است که خودشان مستقیما رای خود را به صندوق بیندازند و به احدی اطمینان نکنند که فرصت طلبان در کمینند.
اشخاص بی سواد قبلا با مشورت اشخاص مطمئن متدین کاندیداهای خود رالله به وسیله شخص متدینی بنویسند و باز به شخص دیگری که مطمئن است بدهند بخواند و خودشان با دست خودشان رای خود را به صندوق بیاندازند و اختیار نوشتن رای یا به صندوق انداختن را به هیچ کس ندهند.
باید اخلاق همه در انتخابات هم اخلاق اسلامی باشد.