با سلام خدمت شما دوست عزيز از اونجايي که برام جالب بود که شهيد مطهري طبع
شعر هم داره لذا وقتي اين شعر رو از ايشون ديدم برا شما هم فرستادم
_..-?*°*?-.._ ~~~*°*~~~
~~~ _..-?*°*?-..~~~~ _..-?*°*?-.._
_..-?*°*?-..__..-?*°*?-.._
بعد
از 15 خرداد كه در زندان شهربانى بوديم آقاى بكائى تبريزى اشعار ذيل را كه
از مردى به نام «ذوالقدر» مىباشد در پشت مثنوى من به عنوان يادگار
نوشتند:
نشد ابرو خم از سنگينى بار قفس ما را **** كه اين سنگين سبكتر باشد از بال مگس ما را
به رغم عدل و آزادى خلاف هر چه در عالم **** به جرم راستى افكنده در زندان عسس ما را
تُنُك پر مايگان توبه فرما را ز ما برگو **** گرانجانيم و نتواند خريدن هيچ كس ما را
خود آزادى به دست آور كه كس نفرستد اين گوهر **** از آن سوى بحار و ساحل رود ارس ما را
دموكراتش لقب بخشند هر خود رأى و خودكامى **** در اين مكتب كه معنى واژگون گرديده اسما را
ز بيتالمال ملت گنجها سهم تبه كاران **** بيات آجر و صبحانه آب و عدس ما را
_..-?*°*?-.._ ~~~*°*~~~
~~~ _..-?*°*?-..~~~~ _..-?*°*?-.._
_..-?*°*?-..__..-?*°*?-.._
اينجانب با اين كه فاقد طبع شعر است يك روز اشعار بالا را با ابيات ذيل استقبال كرد:
ز منزلگاه آن محبوب، ياران را خبر نَبْوَد **** همى آيد به گوش از دور آواز جرس ما را
صبا از ما ببر يك لحظه پيغامى به روح الله **** كه اى ياد تو مونس روز و شب در اين قفس ما را
به رغم كوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز **** ميان ما و تو پيوند تا باشد نفس ما را
سزاوار تو اى جان كنج زندان نيست منزلگه **** سزد گر خون ببارد از دو ديده هر نفس ما را
رواق منظر ديده مهيّاى قدوم تو **** كرم فرما و بپذير از صفا اين ملتمس ما را
تمام ملت ايران فكنده چشم بر راهت **** به راه عدل و آزادى، نه باك از هيچكس ما را_
~~~ _..-?*°*?-..~~~~ _..-?*°*?-..__..-?*°*?-.._ ~~~*°*~~~
~~~ _..-?*°*?-..~~~~ _..-?*°*?-.._